۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

آغاز سال نو میلادی


وبلاگ ایران آزاد خبر آغاز سال نو میلادی را به همه گرامیان شادباش می گوید.


مرگ و ننگ بر رژیم جنایتکار جمهوری خونخوار اسلامی در تمامیت و کلیتش

به امید آزادی ایران

هنرمندی علی رغم دستگیری و شکنجه آزادی خود را به دست آورد


پارس دیلی نیوز:گزارش اوست فرانس از یک رقصنده ایرانی:در کشور او رقصیدن، یک گناه و مخالفت با حکومت محسوب می شود و مستوجب سرکوب است. افشین غفاریان، رقصنده ایرانی ۲۳ ساله، کشورش را ترک کرده تا بتواند در آزادی کامل به هنر خود بپردازد. امروز این هنرمند حرکات نمایشی به پاریس پناهنده شده و به دور از دوستان خود درحال ساختن یک زندگی آزاد است.


"اینجا خانه جدید من است." طی یک سال اخیر، افشین غفاریان شش روز در هفته در مرکز ملی رقص پانتن در نزدیکی پاریس به تمرین پرداخته و راهروهای پرپیچ و خم این مرکز را که به سالن های رقص ختم می شود به خوبی می شناسد. بله، اینجا خانه جدید اوست. به هرحال، این تبعید شده خانه دیگری ندارد.


ورود او به مرکز ملی رقص پانتن با ورودش به فرانسه در تاریخ ۲۳ اکتبر ۲۰۰۹ متقارن شده. افشین آن روز به خانه شاهرخ مشکین قلم، هنرمند تئاتر کمدی فرانسه، که با هم در فیس بوک آشنا شده بودند رفت. او نیز یک ایرانی تبعیدی است. افشین مدتی در خانه شاهرخ ماند و به واسطه او با مونیک باربارو، رییس مرکز ملی رقص پانتن، آشنا شد. او اولین بار که افشین را دیده گفته: "چقدر جوان است!" در آن زمان امکان ارتباط برای افشین چند کلمه انگلیسی است ولی مونیک باربارو در برق چشمان افشین به علاقه او به کارش پی می برد، به ویژه دستمال گردن سبز رنگش که هیچ گاه آن را از خود دور نمی کند و نشانی از همبستگی او با اعتراضات مردمی کشورش است.


او همه چیزش را ترک کرده، ولی اکنون آزاد است و "هر گوشه از هوای پاریس آزادی جدیدی را به او نوید می دهد". او گهگاه با خانواده اش تماس می گیرد. دیکتاتوری که جسم مردم را در تنگنا قرار داده و روح آنان را نابود کرده در نظر او پست و حقیر است.


ازنظر مقامات جمهوری اسلامی، افشین غفاریان کاملاً در مسیر اشتباه قرار گرفته. ابتدا به این دلیل که می رقصد. زیرا رقص و درکل جسم و بدن در این کشور گناه محسوب می شود. "رقصیدن ممنوع است. رقصیدن حتی یک اعتراض است." زمانی که نام محمود احمدی نژاد مجدداً از صندوق ها بیرون آمد، افشین نسبت به صحت آن اعتراض داشت. مردم به خیابان ها آمدند. سرکوب شدید بود.


فراگیری رقص از یوتیوب


او روز ۲۲ ژوئن در بیابان های اطراف تهران دستگیر شد و مورد شکنجه قرار گرفت. "یک بسیجی به من گفت که هنرمندانه مرا خواهد زد. گفت کاری می کند که دیگر نتوانم به روی صحنه بروم. از اینکه دیگر نتوانم برقصم خیلی ترسیده بودم." او را در ۵۰ کیلومتری تهران بدون پول، تلفن و دوربین رها کردند. "فکر می کنم آن موقع زندان ها پر بود."


چند روز بعد او دعوتنامه ای از یک جشنواره آلمانی دریافت می کند. افشین علی رغم دستگیری اش موفق به خروج از کشور می شود. در آلمان روی صحنه می رود و آخر نمایش خود را عوض می کند. او با پارچه سبزرنگی که به مچ دستش بسته بود، علامت پیروزی را نشان داد و فریاد برآورد: "آزادی برای ایران و همبستگی با مردم ایران!" او زمانی که از تئاتر خارج می شد، با دوست خود شاهرخ تماس گرفت، چون می دانست که دیگر نمی تواند به عقب بازگردد. این یک فرار نیست، یک تبعید است.


۲۳ اکتبر ۲۰۱۰ یک سال پس از ورودش به فرانسه، نمایش جدید خود را به نام "فریاد پارسی" روی صحنه برد. او که رقصیدن را از یوتیوب فرا گرفته و تنها در بیابان های تهران روی صحنه رفته، حضار فرانسوی را مسحور کرد. ازنظر مونیک باربارو کار او موفق بوده و آن را برای فصل ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ برنامه ریزی خواهد کرد.


افشین که امید به موفقیت دارد، چند شب در هفته پذیرای تماشاگران فرانسوی است و درآمد اندکی برای پرداخت اجاره خانه اش به دست می آورد. او نمی داند کی خانواده خود را خواهد دید.

وداع با علی آقا صارمی (زندانی سیاسی سعید ماسوری)


پارس دیلی نیوز:پیام زندانی سیاسی سعید ماسوری به مناسبت شهادت علی صارمی جهت انتشار در اختیار "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"قرار داده شده است متن پیام به قرار زیر می باشد:

از وجود تو گرما میگرفتم و از نگاه تو تسلی مییافتم و از صدای تو ایمن میشدم از لحظه ائی که بلند گوی زندان نام تو را نعره زد تا هنگامی که فریاد یا حسینت در لحظهٔ اعدام در فضا و در تاریخ طنین افکند و به گوش همهٔ کسانی که در پشت دیوارهای اوین قلبشان با تو میتپید رسید هزار بار حلق آویز شدم و برخاستم و آنگاه که واپسین لرزشهای بدنت بر چوبهٔ دار از لرزش و حرکت باز ایستاد، تازه آغاز حرکت... که نه... خود حرکت شدی !

چندان که جسد بی جانت بسا بیشتر از زنده بودنت این خداوندان خوف انگیز و ظلمت دوست را به هراس میافکند، چرا که تو در اوج شکوه ناک فروتنیت قهرمانی را هم به سخره گرفتی تا از این پس قهرمانی از نام تو معنا پذیرد، مگر قهرمانی جز ایستادن در مجری آتشفشانهاست...؟ و مگر جز ایستادن در برابر تندرهاست...؟ تا راه را برای نجات دیگران ایمن کند ولو به قیمت جان ؟؟؟ و تو جز این نکردی و از شیر آهن کوه مردی چون تو عاشق جز این نشاید . واپسین کلام تو خلاصه زندگیت بود کلمه ای که مرادف آزادگی بود.

از ساعت یکونیم بعد از ظهر که رفتی تا ساعت دو و نیم که از برگشتنت نگران شدم تا ساعت چهار که قلبم ناخودآگاه به طپش افتاد تا همین الان لحظه ای از تو جدا نشدم و با خود میگفتم بالاخره مجبورشان کردی که اعدامت کنند همان طور که همیشه خودت میگفتی :" که تنها با قلم و سخنم مجبورشان میکنم که اعدامم کنند و چهره واقعی خود را نشان دهند".

آری حتّی افترا نامه کیهان هم نتوانسته بود حتّی یک جرم که مستحق یک ماه زندان باشی هم برایت بتراشد و در عدم تحمل سخن حقت مجبور به اعدامت شدند و به خدای کعبه که رستگار شدی...و بعد از تو دیگر هیچ زندانی با هر حکمی از اعدام شدن ایمن نیست چیزی که همیشه خودت میگفتی...

الان در همان سلولی هستم که با هم بودیم وای کاش که یک بار دیگر ولو دقیقه ای میتوانستیم با هم صحبت کنیم و برایم تعریف کنی که چگونه آخوندی را که لحظهٔ اعدام برای طلب آمرزشت آورده بودند تحقیر کردی و چگونه جلاد مامور اعدام را به تمسخر گرفتی ولی در اعماق قلبت بخشیدی بی هیچ کینه ای...که قلب تو به جز عشق از هر چیز دیگری تهی بود...!!!

علی آقا...می دانم که در کنارم هستی و میشنوی من هم به تو قول میدهم که وادارشان کنم که اعدامم کنند تا وظیفهام را نسبت به مردم، میهنم و اعتقاداتم به سر انجام رسانیده باشم و جهانیان را بر ستمی که بر مردم ما و ما میرود آگاه کرده باشم.

درود بر توای مرد بزرگ درود بر توای بزرگ مرد تاریخ معاصر و ننگ بر کسانی که تو را کشتند( لاریجانی، صلواتی،...) و یا بر کشتن تو سکوت میکنند.

عکس، دست آورد رژیمی که برای ویرانی ایران بنا شد



کارون ,رودخانه ای که خشک شد

 
پارس دیلی نیوز:رود کارون پرآب‌ترین و بزرگ‌ترین رودخانه ایران بود. این رود با طول ۹۵۰ کیلومتر طولانی‌ترین رودی‌ بود که تنها در داخل ایران قرار دارد و همچنین تنها رود ایران است که بخشی از آن قابل کشتیرانی داشت. آب آشامیدنی کلان‌شهر اهواز از رودخانه کارون تامین می‌شد.

 
در حاشیه این رود تمدن‌های بزرگی از ایران شکل گرفته‌است. سرچشمه شاخه‌های اصلی کارون (ارمند و بازفت) و چشمه دیمه، زردکوه بختیاری در استان چهار محال و بختیاری است ولی شاخه‌های فرعی آن از کوه‌های مختلف سرچشمه می‌گیرند مانند خرسان از دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد و دز از ارتفاعات لرستان. این رود، پس از عبور از مناطق کوهستانی و پر پیچ و خم، در منطقه‌ای به نام گتوند وارد دشت خوزستان می‌شود. رود کارون در شمال شوشتر به دو شاخه تقسیم می‌شود که در جنوب شوشتر به یکدیگر متصل می‌شوند. مهم‌ترین شاخهٔ فرعی کارون، رود دز است که در شمال اهواز به کارون ملحق می‌شود. رود کارون در مرز ایران و عراق، به اروندرود پیوسته و روانه خلیج فارس می‌شود.

رودخانهء کارون ، اهواز – قبل از اشغال ایران







 
رودخانهء کارون ، اهواز – بعد از اشغال ایران

۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

پرسش و پاسخ با شاهزاده رضا پهلوی-ماه دسامبر


پرسش 1) " پرسشی در ماه نوامبر درمورد درخواست از اسرائیل برای کمک بنظر بسیار عالی بود. ما برعلیه تمامی متحدان تاریخی مان هستیم، ولی آنان به ما چه کرده اند؟ ما باید تعصبات و نا آگاهی را رها کنیم و در نتیجه جهان متوجه خواهد شد و به یاری ما خواهد آمد. آیا شما هرگز به این مسئله فکر کرده اید؟" KC


شاهزاده رضا پهلوی: KC عزیز،


فکر می کنم این انتظار بدور از منطقی از سوی ما نیست که از تمامی ملت ها بخواهیم که از جنبش راستین ملت ایران برای آزادی و دموکراسی پشتیبانی نمایند. و وقتی آنان پشتیبانی خود را ارائه دادند، این به دور از منطق نیست که این پشتیبانی و حرکت دوستانه را بپذیریم.




--------------------------------------------------------------------------------



پرسش 2) "پادشاه عزیز ایران، چرا افراد ضد ایرانی از "شیروخورشید" متنفر هستند؟ ارادتمند" ایران خواه


شاهزاده رضا پهلوی: ایران خواه عزیز،



تا آنجایی که به من مربوط می شود شیرو خورشید یکی از سمبل های ملی ما می باشد. بعضی ممکن است مخالف باشند ولی این بستگی به نظرشخصی آنان دارد.



در مورد اینکه چرا، شاید بهتر از آنان پرسش شود.




--------------------------------------------------------------------------------





پرسش 3) اعلیحضرت، پادشاه محبوب ما، اغلب بسیجی ها ضد ملت ایران هستند. آنها با ملت ایران همکاری نخواهند کرد، زیرا جمهوری اسلامی به خوبی آنان را تامین می کند. ما چه باید بکنیم وقتی که زمان آن برسد که با آنان روبرو شویم؟ با سپاس بسیار." آزادپرست





شاهزاده رضا پهلوی: آزادپرست عزیز،



تاریخ نشان داده است، که حتی عقل باخته ترین نیروهای سرکوبگر وقتی که رژیمی را که پشتیبانی می کنند مشروعیت خود را از دست بدهد دچار سرخوردگی می شوند. بنابراین، در اجرای فرامین سرکوب هم میهنان خودشان متزلزل می شوند.



زمان آن خواهد آمد که آنان به فکر می افتند که کشتی را رها کنند و به ملت بپیوندند. به این دلیل است که من مستمرا به هم میهنانم یادآور می شوم که خشونت از جانب ما منجر به آن خواهد شد که این نیروها را دچار تردید در پیوستن به ما کند؛ ومتاسفانه درگیر شد ن در یک دور بی پایان خشونت حاصل آن خواهد بود.




--------------------------------------------------------------------------------





پرسش 4) "با درود چرا در فرهنگ ما خودفرمانی جایی ندارد؟ و همیشه نگاهمان به بیگانگان است؟" سربازان ایران





شاهزاده رضا پهلوی: سرباز ایران عزیز،



بیشتر از آنکه پرسشی کرده باشید، فکر می کنم شما دلزدگی که تعداد زیادی از جمله خود من در آن با شما شریک هستم را بیان کرده اید، حقیقتا این طرز تفکری زیان بار است و نه سازنده درجهت خودفرمانی. ما نمی توانیم از یک طرف وابستگی به دیگران داشته باشیم و از طرف دیگر سرنوشت خود را در دست خود داشته باشیم. همانطور که نلسون ماندلا یک بار گفت " من مسئول باورهای خود هستم؛ من ناخدای روح خود هستم".




--------------------------------------------------------------------------------



پرسش 5) اعلیحضرت شما چگونه می توانید بر نیروهای خارجی که تقویت کنندۀ بسیجی های ضد ایرانی هستند، مانند فلسطین و لبنان تاثیر بگذارید؟ با سپاس, آزادپرست





شاهزاده رضا پهلوی: آزادپرست عزیز،



بگذارید به همگی یادآور شوم که تاریخ نشان داده است که رژیمی مانند آنچه ما در میهنمان داریم پایدار نخواهد ماند. من به آنانی که از این رژیم پشتیبانی می کنند، و نتیجتا زمینۀ ادامۀ بی عدالتیش را مهیا می سازند اخطار می کنم، که آنان باید پاسخگوی ملت آزادۀ ایران باشند.



همچنین مایلم اضافه کنم که شهروندان کشورهای همسایۀ ما که نمایندگان جمهوری اسلامی در امور کشورشان اثر گذارده اند باید بدانند که برقراری دموکراسی در ایران به نفع آنان خواهد بود، که بدون شک نقطۀ پایان بر تمامی صدمات حاصله از رژیم کنونی در داخل ایران و ماورای مرزهای آن خواهد گذارد.




--------------------------------------------------------------------------------





پرسش 6) پادشاه عزیز ما، اعلیحضرت. ما ایرانیان راستین باید هویت خود را حفظ کنیم. چرا ما نمی توانیم مرکزی ایجاد کنیم که برای ایرانیان کارت شناسایی با نشان "شیروخورشید" صادر کند. با سپاس بسیار, رامین آزادپرست





شاهزاده رضا پهلوی: رامین آزادپرست عزیز،



ما باید تمرکز خود را برایجاد تغییر در ایران بگذاریم، که نتیجۀ آن یک سیستم کاملا دموکراتیک باشد، سیستمی که به ارزش ها، فرهنگ و هویت ملی ما احترام بگذارد و آنها را محافظت نماید.



این راه نهایی برای حل کل مشکلات است.




--------------------------------------------------------------------------------





پرسش 7) "با درود، با پروا به اینکه دشمنان سال هاست به شیوه های گوناگون در مقابل شما دسیسه می چینند، آیا زمان آن نرسیده که در سازماندهی نیروهای هوادارتان کمی جدی تر کوشش بفرمایید و رهبری را سیستماتیک تر پیگیری نمایید؟ پاینده ایران" جوانان ناسیونالیست





شاهزاده رضا پهلوی: جوانان ناسیونالیست عزیز،



طرفداران من دیدگاه های سیاسی گوناگونی دارند، بعضی جمهوری خواه هستند، بعضی مشروطه خواه هستند، و بعضی دارای گرایشات سیاسی دیگری هستند، ولی تمامی آنها یک هدف در ذهن دارند، آزادی و دموکراسی سکولار برای ایران. این برای من حائز اهمیت است که براین واقعیت پافشاری کنم که من نمایندۀ اختصاصی گروه خاصی نیستم، مشروطه خواه و یا هر گروه دیگری. تنها فلسفه ای که من حامی آن و بدان باورمند هستم، آزادی و دموکراسی سکولار برای ایران است. من به دفعات تاکید کرده ام، وقتی که ما به هدفمان رسیدیم، این در دست ملت ایران است که سیستم سیاسی آینده خود را از طریق یک انتخابات ملی تعیین نمایند.



امروز بیش از همیشه، آنانی که به دموکراسی و حقوق بشر باور دارند باید همبسته شده و با یکدیگر کار کنند. سپاس از نسل جوان، که فارغ از آنکه دارای کدامین ایدئولوژی سیاسی هستند، ماموریت ما را درک کرده اند. این ایرانیان جوان از فوریتی که شرایط بر همگی ما تحمیل می کند آگاه هستند، آنها ثابت کرده اند که قابلیت برقراری دیالوگ را با رعایت احترام متقابل دارند و تمرکزشان بر ایجاد تغییر است.



این روشی است که فارغ از هر ایدئولوژی سیاسی که به آن پای بند هستیم همگی ما باید در پیش بگیریم. من شخصا تمامی سرمایۀ سیاسی ام را برای تقویت این همبستگی و دادن شانس پیروزی به آن هزینه می کنم.




--------------------------------------------------------------------------------



پرسش 8) آقای پهلوی عزیز. بدون تردید میلیون ها ایرانی با رژیم کنونی مخالف هستند. چه عاملی امروز در میان اپوزیسیون کم است که در اپوزیسیون سال های 1970 آن چنان موفق بود؟ سازماندهی؟ بودجه؟ ارتباطات؟ پوشش خبری؟ JBird





شاهزاده رضا پهلوی: JBird عزیز،



در مرحله اول و مهمترین: یک اتحاد کارساز از تحصیل کرده های بورژوا، روحانیون و مخالفین سنتی. متاسفانه، آنها می دانستند که برعلیه چه چیزی هستند ولی نمی دانستند چه می خواهند و امروز ما همه با نتیجۀ آن درگیرهستیم.



مضافا به اینکه، پشتیانی مالی از مخالفین با اشکال گوناگون و از منابع گوناگون تامین می شد، و شامل گونه های مختلف پشتیبانی حکومت هایی که براین باور بودند که سیاست خارجی آنان باید براساس "کمربند سبز اسلامی برعلیه کمونیسم" پایه ریزی شود و هم چنین پوشش خبری گستردۀ جهانی که تحت تاثیر نقض حقوق بشر در آن زمان ولی نا آگاه از نقض حقوق بشر توسط ملاها هستند بود. این سه عامل پرقدرت وسایلی بودند که جنبشی را تقویت کرد که نهایتا متاسفانه ما را به این بحران کشانید.



وظیفۀ ما امروز از فوریت برخورداراست، هدف ما به خوبی مشخص است. ولی همبستگی موجودیت نیافته و ما در جلب پشتیبانی های مالی و رسانه ای و سایر منابع که هم میهنان شجاعمان در ایران شایسته آن هستند موفق نبوده ایم. ولی هنوز دیر نیست برای ایجاد یک اتحاد قدرتمند در پشتیبانی از جنبش جوانان سبز در ایران. هنوز دیر نیست برای درخواست، یا در حقیقت پافشاری، براینکه رسانه های جهانی و حکومت ها، توجه لازم به خواست به حق ملت ایران داشته باشند. و بجای نواختن بر طبل جنگ آنها باید بر طبل "آزادی برای ایران" بنوازند.




--------------------------------------------------------------------------------



پرسش 9) اعلیحضرت، ایران ما و رهبران ما، از زمان برقراری توحش اسلامی، همیشه دست مایۀ نفوذ کشورهای خارجی بوده است. آیا شما با این رهبران در تماس بوده اید برای جلب پشتیبانی آنان و اطمینان دادن به اینکه دموکراسی به ایران باز خواهد گشت؟ سینا





شاهزاده رضا پهلوی: سینای عزیز،



من ازهر فرصتی که برای ملاقات رهبران خارجی پیش می آید استفاده می کنم که به آنان راه های انتخابی که امروز پیش رویشان است را گوشزد کنم: آنها می توانند از رژیم پشتیبانی کنند و یا آنها می توانند از ملت ایران پشتیبانی کنند. اگر انتخاب آنها گزینۀ دوم است، که من فکر می کنم تنها گزینه ای است که تاریخ برای این انتخاب از آنان به نیکی یاد خواهد کرد، آنها باید مشخصا اقدام نمایند. اقدامی که من خواسته ام پشتیبانی مستقیم است، تا اینکه ملت ایران با تجهیزات بهترقادر به ادامۀ یک مبارزۀ موثر برعلیه رژیم باشند.



به جای آنکه بمب بر تجهیزات ما بریزند، آنها باید به مردم یاری برسانند که بسیار مشتاق هستند که ایران به جامعۀ جهانی به عنوان یک عضو سازنده بپیوندد.




--------------------------------------------------------------------------------



پرسش 10) اعلیحضرت، من مایلم بدانم، که نظر شما در مورد حملۀ نظامی به ایران، برای از بین بردن برنامۀ اتمی رژیم چیست؟ با احترامات گرم, Utsav Sanduja


شاهزاده رضا پهلوی: Utsav Sanduja عزیز،



من مکررا در طی سی سال گذشته در مجامع خصوصی و در مجامع عمومی اعلام کرده ام: من هرگز یک حملۀ نظامی به ایران، بوسیلۀ هرکسی، در هر زمانی و به هر دلیلی نمی توانم بپذیرم و نخواهم پذیرفت.



پیشنهاد من برای تغییر همیشه کاربرد روش مقاومت مدنی بدور از خشونت بوده است.



همانطوری که بارها گفته ام، راه بهتری برای ایجاد تغییر در ایران موجود است، و مهم است که جامعۀ جهانی نه تنها بر برنامۀ اتمی رژیم تمرکز کند بلکه مسئلۀ حقوق بشر در ایران را نیز با آن هم سنگ نماید.



زنده باد شاهزاده رضا پهلوی

نیویورک تایمز :جمهوری اسلامی رو به سوی زباله دانی تاریخ دارد


پارس دیلی نیوز:«پیروزی ظریف و براندازانه جنبش سبز این بود که توخالی بودن نظام را به وفادارانش نشان داد که این نظام از اصولی متعالی و مقدس دفاع نمی کند بلکه از مردانی ترسو و بی رحم ساخته شده که به خاطر اعتیاد به قدرت همه چیز را فدا می کنند.»


«مبارزه برای ایرانی نوین»


امروز جمهوری اسلامی در درجه اول، توجه را به مبارزه طلبی های هسته ای خود می کشاند. با این همه، در زیر تابش خیره کننده نشست های بی نتیجه و ادعاهای بلند بالا و ناهنجار درباره توانمند سازی اقتصادی، یک سوال مهم هنوز باقی است: حکومت مذهبی ایران تا چه اندازه پایدار می ماند؟

از دید بسیاری در واشنگتن، جنبش سبز مخالفان حکومت، خاطره ای است پژمرده از موج اعتراض به تقلب در انتخابات،که حکومت اسلامی اگر نگوییم آن را نابود کرد، که دست کم به خستگی کشاند. ولی چنین حسی از پوسته به عمق نمی رود تا به پرسشی اساسی تر بپردازد؛ این که در کشوری چنین سیاست گریز، جنبش مقاومت سبز تا چه اندازه تاب آورده است؟


جمهوری اسلامی یک دولت استبدادی معمولی نیست بلکه سازه ای عقیدتی است و از این دید دگرگون از دیگر استبدادها. چنین حکومتهایی برای توجیه سرکوب و ماجراها و دخالت های خارج از کشور نیاز به توضیح و دلیل تراشی دارند. متولیان مذهبی دولت، شاید دست به خشونت بزنند ولی این کار آن ها قرار است برای پیشبرد هدفی در تاریخ، و برای تحقق برخی آرمان های والا انجام شود. در چنین حکومتی افسرهای یونیفورم پوشیده پلیس یا انتظامی، ماموران لباس شخصی و سپاه پاسداران همه نیاز به پوششی دارند تا ستم خود را در پوششی مغرور و آرمانگرایانه، دست کم برای خود توجیه کنند.


پیروزی ظریف و براندازانه جنبش سبز این بود که توخالی بودن نظام را به وفادارانش نشان داد که این نظام از اصولی متعالی و مقدس دفاع نمی کند بلکه از مردانی ترسو و بی رحم ساخته شده که به خاطر اعتیاد به قدرت همه چیز را فدا می کنند. مرحوم آیت الله حسین منتظری، روحانی مخالف در ماجرای سرکوب خشونت آمیز پس از انتخابات در ژوئن 2009 در بخشی از سخنان خود گفت «جمهوری اسلامی باید بایستد و تکلیف خود را روشن کند که جمهوری است یا اسلامی.» کرِین برینتون در پژوهشهای نخستین خود درباره انقلاب دریافت که خطر، زمانی طبقه حاکم را تهدید می کند که شمار زیاد و بانفوذی از این طبقه باور کنند که قدرت به ناحق در دستان آن هاست و باورهای مایه به قدرت رسیدنشان، احمقانه اند.


از زمان تقلب در انتخابات ریاست جمهوری، همواره جریانی از نخبگان، از میراث انقلابی خود چشم پوشیده اند و از حکومتی گسسته اند که زمانی خود از آن دفاع می کرده اند. در نسل نخستِ انقلابیونی که در آفریدن انقلاب حضور داشتند، رییسان پیشین جمهور، اعضای مجلس و ستون های نظام، از برادری مبارزانه خود با نظام دست کشیده اند. با کاهش روزافزون افراد قشر حاکم، سردمداران جمهوری اسلامی خود را بیش از پیش در جایگاه رهبران اتحاد جماهیر شوروی می یابند. آنان که عمارت به ظاهر چشمگیر خود را از ترور ساخته بودند و در سایه پشته هایی از کشته آسوده؛ آسایشی که معلوم شد تا چه اندازه ناپایدار و غیر قابل اعتماد است.


همچنان که گسست در میان نخبگان حکومت ریشه می دواند، جمهوری اسلامی نیز به رویارویی با اعتراض مردم ادامه می دهد. هدف اصلی هر استبدادی این است که جامعه خود را به کوچکترین اجزاء ممکن تقسیم کند و افراد جامعه را تک تک، تنها و افسرده در برنامه ستم و سرکوب خود قفل کند. اگرچه سبزها ثابت کردند که فناوری قرن بیست و یکم در فرسودن ادعاهای حکومت مطلقه نقش بزرگی ایفا می کند. اما شبکه های اجتماعی رسانه ها از طبقه ملاهای حاکم پشتیبانی می کند و بر دامنه خشم و اعتراض مردم می افزاید. ایران سرزمین توقف کار، تظاهرات دانشجویی و بزرگداشتِ تک نفره وقایع نمادین است. تداوم مخالفت اثرات ویرانگری در رژیم دارد؛ حکومتی که خود را رودر رو با بحران مشروعیتی می یابد که جبران نشدنی است و مبارزه ای که خاموش نشدنی.


جنبش سبز دستاوردهای تاثیرگذاری داشته است: بر نظام شکاف انداخته و از مجادله های خردمندانه، درباره آینده ایران سربلند بیرون آمده است. جنبش سبز همچنین توانسته است بخش بزرگی از مردم را به خود دلبسته کند. ولی باید گفت که هیچ تضمینی برای پیروزی سبزها و شکست استبداد مذهبی وجود ندارد. با وجود این که جمهوری اسلامی رو به سوی زباله دانی تاریخ دارد، ولی هنوز آینده ایران از ستیزه و درگیری خالی نخواهد بود. ایران پس از جمهوری اسلامی شاید برهه ای طولانی از خشونت و حتا تجزیه طلبی قومی را تجربه کند. به جای ادعاهای اسلام گرایانه، شاید استبدادی تازه، این بار از میهن پرستی پارسی سر بر بیاورد. مجموعه تصمیماتی که ایالات متحده و هم پیمانان این کشور می گیرند، در تعیین مسیر قدرت در آینده ایران تاثیرگذار خواهد بود.


این به معنای پایان (تلاش) برای گفتگوی ایالات متحده با ایران نیست. رونالد ریگان با این که از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مطمئن بود ولی قرارداد کنترل تسلیحات با شوروی را به امضا رساند. دستیابی به اهداف مهم امنیتی موجب نشد که ریگان از جنبش همبستگی در لهستان استقبال نکند و یا از گروههای سیاسی مشابه و مخالف رژیم های خودکامه در سراسر اروپای شرقی غافل شود. نکته مهم این است که با راضی کردن ایران به تحویل بخشی از اورانیوم انباشته به خارج، چیستان ایران حل نمی شود. و نه تنها به ارزش ها، که به همان اندازه نیز سود و زیان ما در انتخاب گزینه ها نقش دارد. در دراز مدت، امریکا با پشتیبانی از آنان که فردایی آراسته تر را امید دارند سرگردان نخواهد شد.


رای تاکیه، پژوهشگر ارشد شورای روابط خارجی ایالات متحده است.


از: رای تکیه


در: نیویورک تایمز

مرگ و ننگ بر رژیم جنایتکار جمهوری کثیف اسلامی در تمامیت و کلیتش

آمار کودکان کار دختر در تهران رو به افزایش است


پارس دیلی نیوز:تحقیقی که توسط یک گروه پژوهشی آسیب شناسی دانشگاه تهران درباره کودکان کار و کودکان خیابانی منتشر شده است نشان می دهد که اخیرا در سطح تهران تعداد کودکان کار و خیابانی افزایش یافته است و این موضوع را می توان در سطح متروها، اتوبوسها، چهارراه ها و دیگر نقاط شهر به وفور مشاهده کرد.


به گزارش سایت جامعه جهان؛، آمار کودکان خیابانی در سال های مختلف رقم های متفاوتی بوده است. اما آخرین آمار این کودکان در سطح کشور ۲۰ هزار مورد گزارش شده است.


حبیبی، کارشناس اجتماعی و یکی از اعضای این تحقیق در اینباره به جهان می گوید: هیچ گاه نمی توان آمار رسمی در این خصوص ارائه کرد. اما گزارشات و تحقیقات همان رقم تقریبی ۲۰ هزار مورد را تایید می کند.


وی همچنین در پاسخ به این سوال که سهم کودکان دختر از کل کودکانی که کار می کنند چه میزان است، می افزاید: تنها ۱۰ درصد از کل کودکان کار را دختران تشکیل می دهند و بیشتر پسران در کودکی درگیر کار می شوند.


وی می افزاید: به تازگی معضل کودکان خیابانی بیش از پیش گریبان دختران را گرفته است و مشکلات اقتصادی آنان را به کارهای کاذب در خیابان ها وادار کرده است.


به گفته حبیبی دخترها بیشتر با اعضای خانواده و به صورت دسته جمعی کار می کنند. همچنین باندها و دسته هایی هم هستند که با ربودن کودکان مخصوصا دختران آنها را به کار وادار می کنند.


بر اساس این تحقیق، بنیان‌گذارى آموزشگاه‌های رایگان و دسترس‌پذیر برای آن‌ها با توجه به اصل آموزش همگانی، وادار کردن دولت‌ها به ارائه‌ى خدمات آموزشی رایگان و ایجاد فضای آموزشگاهی و زیستی برای این کودکان، دگرگونی در نگرش خانواده‌ها و جامعه به کار کودکان با فعالیت‌هاى آگاهی‌بخش و ترویجی، همیاری برای تصویب قوانینی که کار کودکان را در وضعیت‌های دشوار ممنوع می‌سازند و آگاه‌سازی و ارائه‌ى اطلاعات دقیق به دولت و مردم درباره‌ى وضعیت زیستی، جنسیتی، آموزشى، شهروندی و ملی کودکان کار براى برنامه‌ریزی از مواردی است که می تواند در راستاى بهبود زندگی کودکان کار و خیابان تاثیر بسزایی داشته باشد.

اعترافات تکان دهنده پدری که فرزندش را با چکش کشت

ایران پرس نیوز:روزنامه خراسان: با دستگيري متهمان يک پرونده جنايي، راز جسد گوني پيچ در بهشت رضاي مشهد افشا شد.به گزارش خراسان، عصر بيست و هشتم آذرماه گذشته کارکنان بهشت رضاي مشهد با مشاهده يک کيسه گوني مشکوک در ضلع شمالي اين آرامستان، بلافاصله موضوع را به مرکز فوريت هاي پليسي ۱۱۰ اطلاع دادند.در پي دريافت اين خبر ماموران کلانتري طرق براي بررسي موضوع به محل اعلام شده رفتند و با ديدن جسد مردي در کيسه گوني، قاضي ويژه قتل عمد را در جريان ماجرا گذاشتند.دقايقي بعد و با حضور قاضي صفائيان در محل رها شدن جسد، تحقيقات در اين باره آغاز شد. جسد مربوط به مردي حدود ۳۸ ساله بود که داخل يک نايلون ضخيم پيچيده شده و دو سر آن با سيم برق گره خورده و سپس داخل يک کيسه گوني قرار گرفته بود. آثار ضرباتي که با جسم سخت و نوک تيز بر سر و گردن وي وجود داشت بيانگر آن بود که اين مرد جوان توسط فرد يا افرادي به قتل رسيده و سپس جسد وي به اين مکان منتقل شده است. اين گزارش حاکي است: پس از اثر برداري از محل، به دستور مقام قضايي جسد براي انجام معاينات و تعيين علت مرگ به پزشکي قانوني حمل و پي گيري اين پرونده جنايي به کارآگاهان پليس آگاهي سپرده شد.

کارآگاهان شعبه جنايي پليس آگاهي خراسان رضوي در اولين مرحله از پي گيري اين پرونده و با انگشت نگاري از جسد که از سوي تيم تشخيص هويت انجام شده بود موفق شدند هويت مقتول را شناسايي کنند. بررسي هاي آنان مشخص کرد که مقتول مهدي م. نام داشت و خانواده اش در شهرستان فريمان ساکن هستند. آنان با توسل به شيوه هاي فني و پليسي موفق شدند ابتدا آدرس يکي از بستگان نزديک وي و سپس محل سکونت پدر و مادر مقتول را در فريمان شناسايي و آنان را براي اداي توضيحاتي به آگاهي احضار کنند. پدر ۶۸ ساله مقتول که توسط کارآگاه احسان حسن نژاد (افسر پرونده) تحت بازجويي قرار گرفته بود در مقابل شنيدن خبر قتل فرزندش هيچ نگراني خاصي در چهره اش نمايان نشد و همين امر ظن کارآگاه را برانگيخت. پدر مقتول درباره آخرين باري که فرزندش را ديده است گفت: حدود ۴۰ روز قبل مهدي به خانه ام آمد و به دليل اين که اعتياد داشت از من مقداري پول گرفت او سپس وسايلش را داخل يک نايلون بزرگ ريخت و با سيم دو سر آن را گره زد و آن ها را داخل يک کيسه گوني بزرگ برنج انداخت و با يک پرايد سفيد رنگ رفت. اين گزارش حاکي است: کارآگاهان که کاملا به اظهارات پدر مقتول مشکوک بودند همسر او را نيز براي انجام بازجويي به پليس آگاهي فراخواندند.

مادر مقتول نيز به کارآگاهان گفت: حدود ۴۰ روز قبل مهدي آمد و از پدرش پول گرفت اما او ۴ روز قبل نيز دوباره به منزل ما آمد اين در حالي بود که من داشتم از خانه بيرون مي رفتم او به من گفت: پدرم در خانه است؟ مي خواهم از او پول بگيرم. به او گفتم پدرت تنهاست برو داخل منزل! سپس من به خانه دخترم رفتم و وقتي بعدازظهر برگشتم شوهرم گفت: مهدي وسايلش را جمع کرد و رفت او از من پول گرفت تا به تهران برود و سرکوره هاي آجرپزي کار کند. اظهارات ضدونقيض پدر و مادر مقتول و هم چنين بررسي سوابق کيفري و اخلاقي مقتول ظن کارآگاهان را به يقين تبديل کرد که مهدي توسط پدرش کشته شده است، بنابراين آنان با هماهنگي مقام قضايي هر ۲ نفر را بازداشت و تحت بازجويي هاي فني قراردادند. پدر مقتول که ديگر در مقابل سوالات کارآگاهان عاجز مانده و نمي توانست پاسخي به آن ها بدهد به ناچار در ادامه تحقيقات لب به اعتراف گشود و پرده از راز اين جنايت برداشت. او گفت: پسرم سوابق کيفري سرقت و اعتياد داشت او ۷ سال قبل نيز از همسرش جدا شد و من مجبور بودم مخارج او را بدهم . او حتي آبروي مرا در محل هم برده بود، از مردم پول مي گرفت و آن ها هم وقتي نمي توانستند پولشان را از او بگيرند نزد من مي آمدند و من مجبور به پرداخت پول آن ها مي شدم. روز حادثه هم او دوباره نزد من آمد و تقاضاي پول کرد اما ديگر از دست کارهاي او خسته شده بودم وقتي به او گفتم پول نمي دهم لب به فحاشي گشود که من هم او را به داخل دستشويي منزل هل دادم و با چکش حدود ۱۷ ضربه به نقاط مختلف بدنش وارد کردم پس از آن نيز نايلون ضخيمي را که پشت پنجره مي زديم برداشتم و جسد را داخل آن گذاشتم و دو سر آن را با سيم برق گره زدم. اين در حالي است که يک رشته سيم برق هم دور گلويش پيچيدم و سپس جسد را داخل کيسه گوني گذاشتم و با خودرو پرايد مشکي به مشهد منتقل و در بهشت رضا رها کردم. بنابراين گزارش تحقيقات بيشتر درباره اين پرونده جنايي به دستور مقام قضايي هم چنان ادامه دارد.

۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

یورش به تجمع مردم و خانواده آقای صارمی و دستگیری تعداد از آنها




بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،نیروهای ولی فقیه به خانواده علی صارمی یورش بردند و همسر، فرزند و تعدادی از تجمع کنندگان در مقابل زندان اوین را دستگیر کردند.

از شب گذشته خانواده زنده یاد علی صارمی و دها ها نفر از مردم تهران تاصبح مقابل زندان اوین تجمع کردند . خانواده زنده یاد علی صارمی خواستار دیدار با او شدند ولی اجازه دیدار را به آنها داده نشد.قبل از اذان صبح هنگامی که قصد اجرای حکم اعدام را داشتند صدای سر دادن شعار از درون زندان اوین شنیده می شد.

پس از اجرای حکم ضدبشری اعدام علیه زندانی سیاسی علی صارمی خانواده و ده ها نفر از مردم اقدام به اعتراض علیه این حکم ضد بشری نمودند. نیروهای سرکوبگر ولی وفقیه پس از اعدام زنده یاد آقای صارمی به خانواده و مردم حاضر در آنجا یورش بردند و تعداد زیادی را دستگیر کردند. اسامی تعدادی از دستگیر شدگان به قرار زیر می باشد:1- مهین صارمی همسر آقای صارمی،پویا صارمی دختر آقای صارمی،محبوبه منصوری،هادی منصوری ،اکرم سنجری و تعدادی دیگر که متعاقبا اعلام خواهد شد.

غلیرغم دستگیریها و یورش وحشیانه هنوز تعداد زیادی از خانواده ها و مردم در مقابل زندان اوین تجمع کرده اند .

خانواده آقای صارمی خواستار تحویل گرفتن پیکر او هستند.



علی صارمی 62 ساله و علی اکبر سیادت سحرگاه امروز در زندان اوین اعدام شدند

سحرگاه امروز سه شنبه هفتم دی ماه 89 برابر با 28 ماه دسامبر٬ جمهوری اسلامی ایران دست به جنایت هولناک دیگری زد.

علی صارمی زندانی سیاسی 62 ساله به اتهام همکاری با سازمان مجاهدین خلق و علی اکبر سیادت به اتهام ” جاسوسی” برای اسرائیل ٬ توسط جلادان در زندان اوین به قتل رسیدند. این جنایت بدون اعلام قبلی انجام گرفت و تنها خبری که فاشیستهای اسلامی حاکم بر ایران اعلام کردند٬ این بود که یک جاسوس اسرائیل به اعدام محکوم شده و علی صارمی را بدون اینکه به خانواده و یا وکیل او خبر دهند٬ مخفیانه از زندان رجایی شهر به اوین منتقل کرده و سحرگاه خونین روز سه شنبه امروز هر دو را اعدام کردند.

خانواده علی صارمی تا لحظاتی پیش در مقابل در زندان اوین بودند و از اینکه قرار است علی صارمی اعدام شود٬ به آنها چیزی نگفته بودند.

این حکومت جنایت اسلامی است که برای ترساندن مردم و اساسا از ترس مردم منزجر و خشمگین از حکومت٬ دست به کشتارهای بیشتری میزند. هم اکنون از وضع رضا شریفی بوکانی دیگر زندانی محکوم به اعدام که در زندان رجایی شهر هم سلولی علی صارمی بود٬ نیز خبری در دست نیست. رضا شریفی بوکانی نیز از رجایی شهر به جایی دیگر منتقل شده و هر لحظه ممکنست اعدام شود.

حکومت اسلامی ایران فقط در یک هفته گذشته 10 نفر را اعدام کرد و تقلا کرد که حبیب لطیفی را نیز اعدام کند. در مقابل اعتراضات گسترده بین المللی به این حکم و از ترس مردم سنندج و خشم مردم در کردستان نتوانست روز یکشنبه حبیب را اعدام کند. اما به منزل حبیب یورش برد و بیش از بیست نفر را دستگیر کرد و اکنون وضعیت حبیب نیز ناروشن است.

کمیته بین المللی علیه اعدام برای جلوگیری از قتل عمد بیشتر حکومت جنایتکار اسلامی ٬ از همگان دعوت میکند بهر طریق ممکن به این جنایات اعتراض کنند. ما یک هفته اعتراض به اعدامها و همبستگی با حبیب و دستگیرشدگان سنندج اعلام کرده ایم و بدین وسیله از همگان دعوت میکنیم که در ایران و در دنیا موجی از اعتراض علیه اعدامها راه انداخته و نگذارند حکومت جنایت پیشه اسلامی بیش از این از ما قربانی بگیرد.

جلادان رژیم خانواده داغدار صارمي و آشنايان شان را سر می دوانند

كانون حمايت ازخانواده هاي جانباختگان وبازداشتي ها:بنا بر خبرهاي دريافتي به دنبال تجمع خانواده زنداني سياسي اعدام شده علي صارمي و تجمع خانواده ايشان درمقابل اوين در اعتراض به اجراي اين حكم , تعدادي از اعضاي اين خانواده توسط ماموران حكومت درمقابل اوين دستگير شدند , به دنبال دستگيري بستگان و آشنايان شهيد علي صارمي, خانواده آنها براي پيگيري وضعيت شان به اوين مراجعه كردند. پاسخي كه به اين خانواده ها داده شد, اين بود كه ماموران, اقوام آنها را به كلانتري ولنجك منتقل كرده اند. هنگامي كه خانواده ها جهت پيگيري به آن جا رفتند, به آنها اين پاسخ داده شده كه بستگان تان در اين محل حضور ندارند!

به اين ترتيب, عوامل حكومت خانواده داغدار صارمي و آشنايان شان را سردوانده و پاسخ مشخصي به آنها نميدهند,شايان ذكر است كه علاوه بر ليست دستگيرشدگان قبلي كه شامل خانم مهين و پويا صارمي,همسر و دختر علي صارمي,اکرم سنجري,حميد سنجري,هادي منصوري و محترم صارمي( خواهر علي ) حنيف سنجري, همسر پويا صارمي نيز جزء دستگيرشدگان امروز مي باشد.

نابود باد رژیم خونخوار جمهوری جنایتکار اسلامی در تمامیت و کلیتش

در سوگ ١١ زندانی اسیر بلوچ


پارس دیلی نیوز:سحرگاه ٢٩ آذر ١٣٨٩ برابر با ٢٠ دسامبر ٢٠١٠ دادگستری سیستان و بلوچستان با صدور اطلاعیه خبرحلق آویز کردن ١١ بلوچ زندانی در محوطه زندان زاهدان را اعلام کرد. به نقل از رسانه ها


«اگر داد اینست بیداد چیست»

فردوسی طوسی

من یک پناهنده سیاسی ایرانیم، گریخته از بیداد نظام حکومت مذهبی استوار بر هزارها هزار حدیث و روایت. احادیث و روایاتی که بر اساس آن، دستور چگونه زیستن ما از خشت تا خشت در این دنیا و آن دنیا، معین شده است. امروز بیش از سی سال آزگار است که که منشور حیات اجتماعی ما ایرانیان که «انقلاب مشروطه» را پُشتِ سر داریم، همین حدیث ها و روایت هاست که بسیار و بسیارهای آن مورد شک و تردید اعاظم مذهبی همین حکومت دینی است.

ضبّاط و مجری این «احکام» جاودانه ، بقول تاجیک ها «ملابچه» هائی هستند، دشنه در دست و کوچه به کوچه در جستجوی «قرمطی» و «رافضی» و آنهم در سرزمینی که آئین «سنت» دارد، در سرزمین محروم «شن و آفتاب» بلوچستان و سیستان، که مردم بردبار و تهیدست آن، در سایه پشت و هم پشتی و خویشی و خویشاوندی، با دست خالی و محروم از هر نوع «خدمت» اجتماعی، برای سامان دادن به زندگی، نه زندگانی، پنجه در پنجه طبیعت کجمدار دارند. ایران میهن بلوچ ها سرزمین ثروتمندی است. اما «بوم» آنها و به تبع آن، بلوچ های نشسته براین بوم از تمامی مواهب سرزمینشان ایران محروم اند. کدام آب و نان، کدام طبیب و دارو که بقول کتاب «حکایت بلوچ»: «...سرخک که سهل است، در بلوچستان بادی هم بوزد، به سهولت می تواند آدمها را بریزد به روی زمین به همان آسانی که برگهای خشکیده درختان را، باد پائیزی». و صد البته چه به دوران شاهان و بدتر و بدتر به دوران فقیهان.


حال بنگرید، تنی چند نابخرد و نا آشنا به حال و هوای این مردم، به نام بی مسمی «داد» و «دادگستری»! با دشنه انتقام و به «تقاص» بمب گذاری و کشته شدن جمعی در «مسجد شیعیان زاهدان»، به جان زندانیان بی پناه گروگان گرفته ای افتاده اند که هیچ نشانی از رابطه آنها با کار سخیف بمب گذاری در مسجد مذکور در دست نیست.

در جرم و اتهام رسمی ادعا شده در مورد یازدهمین بلوچ اعدام شده میخوانیم: «احمد ناروئی فرزند عبدالکریم به اتهام محاربه از طریق ایجاد آشوب در زاهدان پس از حادثه «مسجد علی ابن ابیطالب» و سرقت مسلحانه و ... ایجاد خوف و رعب و وحشت در مردم...». خوب، آقایان! دادگستران امین! اگر «احمد ناروئی» بعد از واقعه سخیف و غیر قابل توجیه بمب گذاری در مسجد، به خوف و رجاء مردم برخاسته و در آن روز به سرقت مسلحانه دست زده است، آن اعدام شدگان دیگر که در حین واقعه در ید قدرت شما بوده اند، صاحب چه اتهام و جرمی بوده اند، و اگر اتهاماتی در حد اعدام داشته اند چرا شمایانی که بزرگترین هنرتان دست به خون مردم بردن است تا واقعه «مسجد» به جرم آنها نرسیده اید و درست بعد از واقعه مذکور به فکر اجرای عدالت! و کشتن آنها افتاده اید؟

آقایان، شما دانسته یا ندانسته، تفاوت های مذهبی را به اختلافات مذهبی و نقار و تکدرهای خویشاوندی و ایلی را به ستیز و خون و خونخواهی بدل کرده اید و اینهمه فقط و فقط برای استمرار اعمال قدرتی است درقالب حکومتی «نابهنگام»، آنهم دردهه دوم قرن بیست و یکم. حکومتی از صدر تا ذیل در تناقض. حکومتی در تضاد بنیادی با رشد و توسعه و بیگانه با تحولات جهانی. حکومت قصاص و اتم.

آقایان! اگر نمیدانید، بدانید که در جوامع استوار بر خویشاوندی ایلی، باز تولید کشتن، کشتن است، از تکریت عراق بگیرید تا قبرستانهای لرستان ایران.

اما خوب میدانید که «قصاص» سرانجام محتوم داوری مذهبی است. به تعبیری «انتقام»، و بدینسان شکنجه پاسخ شکنجه است و مرگ پاسخ مرگ. و شما با اعدام انتقامجویانه جوانهای زندانی بلوچ، این دو خصوصیت نا مطلوب را به هم گره زدید و به جامعه بلوچ تحمیل کردید. افزون بر آن، تهدید و تخفیف بلوچ هاست که چاشنی این تدبیر مدبرانه کرده اید! اکنون گمان نمیدارید که پایان این دور تسلسل چندان نزدیک نیست، و همچنین دور از انتظار نیست که از این میان آتشی برخیزد که خُرد و کلان نشناسد.

آقایان! سی سال تجربه حکومت شما نشان داده است که هرکجا پای مینهید، هدیه و سوقات شما برای مردم آن دیار فتنه و نقاق، دشمنی و کینه است. پس شمایان به عنوان منادیان نظام دینی نه قاتق نان که قاتل جان اید.

آقایان! یقین دارم که گردبادهای سرزمین بلوچ ها را تجربه کرده اید، مخرب اند و خانه برانداز، اما نیک اقبالی آنکه عمری سخت کوتاه دارند. من، شما و نظامتان را همچون این گردبادها میبینم. پس از این گردباد زندگی ازسرگرفته میشود. میمانند بلوچ ها و سرزمین سراسر زیبایشان، سرزمین آمیختگی شن و آفتاب، به قول مردم حاشیه سلسله جبال کوههای زاگرس به:

آفتو زنونها و آفتو درونها، (سپیده و شام)

کلام آخر اینکه در سراسر این سوگواره، با پائیز سال ٦٧ و یاد قتل عام زندانیانِ زندانهای ایران زندگی کرده ام، چرا که آمیختگی شگفتی میان کشتار این یازده بلوچ در زندان و آن قتل عام بزرگ می بینم.

شما بچه های نازنین اعدام شده بلوچ بدانید در ضمیر همه وجدانهای بیدار حک شده اید، آنچنانکه بچه های در بند تابستان و پائیز ٦٧.

یادتان گرامی باد که هست!


هوشنگ کشاورز صدر

پناهنده سیاسی در فرانسه

سرنگون باد رژیم جنایتکار جمهوری کثیف اسلامی





بازتاب اعدام قریب الوقوع حبیب الله لطیفی در مطبوعات نروژ



پارس دیلی نیوز:روزنامه‌ی VG در گزارشی به‌ قلم "استیان آیسانتروگر" تحت عنوان با مسمای حبیب الله‌ (حبیب خدا ) را در روز دوم عید پاک اعدام می کنند پرداخته‌ است.

استیان آیسانتروگر به‌ نقل از محمود امیری مقدم سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران مقیم نروژ می نویسد: «در حالی که‌ ما مشغول برگزاری جشنهای کریسمس هستیم جمهوری اسلامی با سؤ استفاده‌ای انزجار آور از این تعطیلات، قرار است این حکم را اجرا کند.»

گفتنی است این روزنامه‌ که‌ دومین روزنامه‌ی پر تیراژ کشور نروژ است به‌ نقل از سازمان حقوق بشر ایران به‌ نحوه‌ی دستگیری و دادگاه‌ فرمایشی این فعال سیاسی کورد پرداخته‌ است و در این رابطه‌ نوشته‌است:«گزارشها حاکی از آن است زندانی سیاسی محکوم به‌ اعدام حبیب الله لطیفی دانشجوی بیست و نه ساله که‌ پیش از دستگیری در رشته مهندسی صنایع در دانشگاه ایلام مشغول به تحصیل بود. در سال 2007 در شهر سنندج بازداشت و در دادگاه به جرم «محاربه» محکوم به اعدام شده‌ است.»

این روزنامه‌ نروژی در همین حال به‌ مصاحبه‌ با سخنگوی این سازمان " دکتر محمود امیری مقدم" پرداخته‌ است.

امیری مقدم ضمن ابراز نگرانی از اعدام قریب الوقوع حبیب الله‌ لطیفی در این رابطه می گوید: «لطیفی در مناطق کردنشین ایران زندانی است و در زندان مورد شکنجه و بدرفتاری قرار گرفته است. جمهوری اسلامی در مناطق کردنشین اعدامها را بطور برنامه‌ریزی شده‌ اجرا می کند. و هم اکنون نیز احکام اعدام زیادی در شرف اجرا است. لذا و بر این اساس از جامعه‌ی جهانی، خصوصا مقامات نروژ و همه‌ افراد و نهادهای مدافع حقوق بشر می خواهم تا در این رابطه‌ سریعا واکنش نشان دهند‌ و در جهت توقف حکم اعدام حبیب لطیفی تلاش نمایند و در این مورد فشارهای لازم را بر حکومت ایران وارد آورند.»

امیری در ادامه‌ می افزاید مقامات جمهوری اسلامی از تعطیلات کریسمس سؤ استفاده‌ می کنند و احتمال دارد در هفته های آینده با موج جدیدی از اعدام زندانیان روبرو شویم.

وی در پایان و از تریبون این روزنامه‌ پر تیراژ نروژی خطاب به‌افکار عمومی، مدافعان حقوق بشر، مقامات نروژی و جامعه‌ جهانی گفته‌است: «تأکید می کنم حبیب الله‌ لطیفی در دادگاه‌ انقلاب به‌ جرم ناکرده‌ محکوم به‌ اعدام شده‌ است. اگر در این مدت کوتاه نتوان توجه جهانیان را جلب کرد یا بهتر بگویم؛ جامعه‌ جهانی در این مورد واکنش فوری نشان ندهد حبیب الله لطیفی در روز یک شنبه اعدام خواهد شد.»

گفتنی است در ادامه‌ی کنشهای پیشگیرانه‌ جهت جلوگیری از اجرای اعدام قریب الوقع حبیب الله‌ لطیفی روز شنبه‌ 25 دسامبر آکسیونی اعتراضی در شهر اوسلو مقابل سفارت جمهوری اسلامی برگزار شد.‌

در این آکسیون احزاب و سازمانهای سیاسی، نهادهای مدنی کورد و جمع کثیری از ایرانیان مقیم نروژ باحمل پلاکاردها و شعارهای اعتراضی به‌ زبانهای نروژی، فارسی و کوردی در محکومیت حکومت ایران همزمان از مسوولان نروژ و جامعه‌ی جهانی خواستند تا ماشین اعدام جمهوری اسلامی را متوقف کنند. که‌ این نیز به‌ نوبه‌ی خود در رسانه‌های نروژ انعکاس یافته‌است و کانال 2 تلوزیون نروژ به‌ تهیه‌ و پخش رپرتاژ مشروحی از این حرکت اعتراضی پرداخته‌است.

شایان ذکراست ابلاغ حکم این زندانی کرد در حالی صورت می‌گیرد که‌ هم‌اکنون 17 تن دیگر از زندانیان سیاسی کورد در زندان‌ها در انتظار اعدام به‌سر می‌برند.

پیشتر نیز در روز 19 اردیبهشت‌ماه فرزاد کمانگر معلم محکوم به اعدام و چهار نفر دیگر در زندان اوین به‌دار آویخته شدند که اعتصاب عمومی مردم کردستان در روز 23 ارديبهشت‌ماه را به‌دنبال داشت.




۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه


ملت بیدار، خسته نباشید، زنده باشید

برای حبیب لطیفی


زندگی در زمان جاریست و مبارزه در لحظه پس لحظه ها را نباید هدر داد . برای یک مبارز اجتماعی هر لحظه زمان است که آینده نا معین و نا معلوم را با گذشته متعین می سنجد. اما این سنجش چیزی را کم دارد و آن حرکت است که انرژی آفرین است. انرژیی که ثابت ها را دگرگون میسازد و قوانین را در جهت اهداف مبارزه تغییر میدهد. یک بار دیگر دیدیم که مبارزه و مقاومت سنجیده و متحد ازادیخواهان کار خودش را کرد و دیکتاتور را به عقب زد .

ماکسیم گورکی در کتاب مادر می نویسد :

» کسیکه بتواند مرگ را از پای در آورد خاطره اش تا ابد در تاریخ بشریت جاوید خواهد ماند « بی تردید این خاطره نیز در تاریخ بماند زیرا حاکمیت دیکتاتور را که شهروندان خود را به علت عقیده، دین، قومیت، نژاد و ... به جوخه های اعدام می سپارد منهدم ساخت.

امشب مردم ایران از سنندج تا پاریس از پاریس تا اتاوا و وین و لندن … مرگ را با مقاومت خود از پای در آوردند و جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشینی کردند.

مردم غیور کرد با تظاهرات در میادین سنندج و در مقابل زندان این شهر، زندانیان جان بر کف با اعتصاب غذا، اپوزیسیون کرد و غیر کرد با حضور در مقابل سفارت ها و شش تن از آنها با به زنجیر کشیدن خود به میله های سفارت جهوری اسلامی درپاریس، اپوزیسیون با دعوت به تظاهرت جهانی برای روز یکشنبه، بلاخره امضا طومار ها و اقدامات سازمان های حقوق بشری و شاید تلفن های برخی از مسئولین جهانی و …ناقوس مرگ را متوقف کرد و این جوان دآنشجوی بیگناه را از اعدام نجات داد.

چیزی از ساعت پنج صبح نمیگذشت که دوستان کرد اعلام کردند حبیب اعدام نشد حبیبی که برای همه بیدار دلان آزادی و مخالفان اعدام جان و روح و آرمان شده بود؛ حبیبی که خواب از سر دوست و دشمن پرانده بود. خانمی در فیسبوک، که تلفن زندان سنندج را انتشار میداد، اظهار کرد من به زندان زنگ زدم و گفتند اعدام نشده است .

در فیسبوک اعلام شد که حبیب لطیفی اعدام نشد، باورش ناباور، اما دلنشین است .جمهوری منفور اسلامی یک بار دیگر عقب نشینی کرد. این اقدام همگانی اپوزیسیون و مردم ایران و توقف جلاد مرا به یاد این بیت سعدی انداخت :

مورچگان را چو بود اتحاد شیر ژیان را بدر آرند پوست

و آن شعار دوران دانشجویی اتحاد، مبارزه، پیروزی در ذهنم تکرار میشد. احساس غریبی توام از ذلت و مقاومت مردم در این سی سال اخیر بر فضائ تفکر مسلط گردیده بود. با خود میگفتم همه شاهدند و جهانیان به طور مرتب اظهار میدارند که جنبش مردم ایران در نوع خود در دنیا بینظیر بوده، اندیشمندان اجتماعی را به چالش تئوریزه کردن آن کشیده و جانفشانی مردم ایران برای آزادی، دمکراسی، حقوق بشر و قطع دست حاکمیت دینی از قدرت در چشم آزدیخواهان دنیا از ارج و مقام ویژهای برخوردارشده است. تا جایی که مرا به یاد یکی از میتیینگهایی که در دفاع از مبارزات مردم ایران در پاریس و در میدان سوربن مقابل درب ورودی آن به مناسبت ۱۸ تیر ۱۳۸۸ داشتیم انداخت. در این میتینگ یکی از مسئولان فدراسیون فرانسوی دانشجویان، که دختری بود بیست و چند ساله، سخنرانی پرشوری دردفاع از جنبش مردم ایران ایراد کرد که همه حاضران را تحت تأثیر قرار داد، وی از جمله در سخنان خود گفت :

"در مبارزه برای احقاق حقوق خود، ما باید از ایرانیان پند بگیریم، این مردم شجاع و شرافتمند به ما راه و روش مبارزه را یاد میدهند، این مردم به ما میآموزند چگونه از دمکراسی، از آزادی و از حقوق شهروندی باید دفاع کرد، ما در مقابل مبارزات آنان سر تعظیم فرود میآوریم و با تمام احساسات و وجودمان همبستگی خودمان را با آنان اعلام میداریم ..."

آری، این است نمونه ای از قضاوت مردم جهان در مورد مبارزات مردم ما و این قضاوت مردان و زنانی است که یکی از با ارزش ترین انقلابهای جهان را تحقق بخشید ند و سه اصل اساسی آزادی، برابری و برادری را رقم زدند .

هر روز که میگذرد این واقعیت بر همه حتی بر همراهان پیشین حاکمیت استبداد دینی روشن تر میگردد که جمهوری اسلامی ایران یکی از حاکمیت هایی است که از دو دهه آخر قرن بیستم تا به امروز مردم ایران را به دلیل دگراندیشی و آزادیخواهی و طرفداری ازاصول ابتدائی جامعه مدنی تک تک و بطور گروهی میکشد، احکام اعدام در این رژیم بر اساس قوانین جامعه بدوی توسط قضات دینی و قوانین اسلامی هر روز صادر و اجراء می گردند. ما باید ازآزادیخواهان جهان، ازهمه ترقیخواهان، روشنفکران، نویسندگان، هنرمندان و از زنان و مردان سیاسی معتقد به لغو حکم اعدام تقاضا کنیم با اقدامات عملی وعاجل خود برای لغو حکم اعدام در ایران هم گام و هم صدا شوند.

زمان آن فرارسیده است که ماشین اعدام ها در ایران هر چه زودتر متوقف شود و احکام صادر شده باطل گردند .بیاید دست در دست برای لغو حکم اعدام در ایران کوشش کرده و به رژیم جمهوری اسلامی ایران هشدار دهیم تا از اقدامات نا عادلانه خود دست برداشته اعدام انسانها راتعطیل سازد .*

فرهنگ قاسمی


تعویق اجرای حکم اعدام حبیب الله لطیفی

| خبرگزاری هرانا – بنا بر وعده داده شده به خانواده و تجمع کنندگان مقابل زندان سنندج خانواده حبیب الله لطیفی با وی در زندان دیدار کردند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خانواده این زندانی که از ساعت 5 بامداد مجددا در مقابل زندان در انتظار ریاست زندان برای اجرای نمودن وعده خود بسر می بردند در ساعت 9 صبح موفق به دیدار حبیب الله لطیفی در زندان شدند.

الاهه لطیفی در گفتگویی کوتاه با هرانا ضمن تشکر و تبریک به مردم ایران خبر تعویق حکم اعدام این زندانی سیاسی را تائید کرده است.

حبیب الله لطیفی دانشجوی رشته صنایع دانشگاه ایلام در اول آبان سال 86 بازداشت و در اواخر سال 87 از سوی بیدادگاه انقلاب به اتهام محاربه و افساد فی الارض به اعدام محکوم شده بود.

دستگاه قضایی مصداق صدور چنین حکمی را وجود فیلم هایی از انفجار یک بمب صوتی در دستگاه موبایل و اعترافات وی اعلام کرده است این در حالی است که نامبرده در صحن دادگاه اعلام کرده است که اعترافات تحت شکنجه از وی اخذ شده است.


فراخوان به تداوم اعتراضات برای نجات حبیب لطیفی

اطلاعیه
اعتراضات و تجمع مردم آزادیخواه شهر سنندج، شخصیتها، سازمانهای مدافع حقوق بشر، نهادهای سیاسی واجتماعی در سطح بین المللی وداخل ایران مانع اجرای حکم اعدام حبیب در بامداد روز یکشنبه پنجم دیماه 1389 شد. این تلاش ومبارزه گسترده برای متوقف کردن حکم اعدام حبیب لطیفی ارزشمند و قابل ستایش است.
عقب نشینی مسولین قضایی واداره زندانهای استان کردستان برای مردم یک موفقیت است. اما نباید به آدم کشان وقاتلین زندانیان سیاسی فرصت داد که اجرای این حکم را بطور مخفیانه انجام دهند.
تا لغو قطعی حکم اعدام حبیب لطیفی ، باید به تلاش های جمعی واعتراضی ادامه دهیم. اراده جمعی واعتراضی مردم میتواند مانع اجرای حکم اعدام زندانیان شود.
با نوشتن اعتراض نامه ها، طومارهای جمعی، تجمع در مقابل اداره زندانها و دادگاههای جمهوری اسلامی، اعتراض واعتصاب در محل کاروزندگی میتوان دربرابر دستگاه آدم کشی وکشتار زندانیان سیاسی ومدنی ایستاد.
ما بعنوان بخشی از فعالین جنبش علیه اعدام از مردم آزادیخوداه وبرابری طلب ، نهادهای سیاسی ، مدنی ومدافع حقوق بشر ورسانه های جمعی میخواهیم به تلاش خود برای لغو قطعی حکم اعدام حبیب لطیفی و دیگر زندانیان سیاسی ادامه دهند. به مسولین حکومتی و قضایی جمهوری اسلامی فرصت ندهند که احکام صادره علیه زندانیان سیاسی ومدنی به اجرا در آورند . بدون شک اعتراضات گسترده ومتحدانه شما میتواند مانع اجرای حکم اعدام زندانیان شود.


گزارش یکی از شاهدان از تجمع مقابل زندان سنندج

من تازه از جلوی زندان مرکزی سنندج برمیگردم

با خانواده حبیب لطیفی و مادر عدنان حسن پور و تعدادی از شهروندان سنندجی، تجمع آرامی را در جلوی زندان مرکزی سنندج تشکیل داده بودیم. پس از گذشت قریب به 3 ساعت، خسروی، رئیس زندان سنندج، با حضور در تجمع، خبر تعویق اجرای حکم اعدام را به حاضرین داده و از همه درخواست کرد که تجمع را ترک کنند.... و نیز به خانواده حبیب لطیفی قول ملاقات با وی را در ساعت 8 فردا یکشنبه پنجم دیماه داد.

این، یعنی یک روز اضافه شدن به فرصت اعتراض ما به این حکم!

از همه هموطنانمان، چه در داخل و چه در خارج از کشور می خواهم تا فردا نیز به حرکتهای اعتراضی خود و جذب پیشتیبانی نهادهای بین المللی برای لغو حکم اعدام کمک کنند.

با سپاس فراوان از وبسایت خبری پارس دیلی نیوز