۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه
بیانیه رضا پهلوی در مورد جزایر سه گانه «تُنب بزرگ، تُنب کوچک و ابوموسی»
تاریخ سیاست خارجی میهنمان ایران با کشورهای جهان به ویژه همسایگان حوزه خلیج فارس به خصوص پس از پایان جنگ جهانی دوم، بر پایه حسن همجواری و احترام متقابل به حقوق یکدیگر بوده است. هرگونه اختـلافی در منطقه سعی می شد که در محیطی دوستانه حل شود.
بر این اساس پس از سال ها مذاکره در مورد حق حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه «تُنب بزرگ، تُنب کوچک و ابوموسی» در سال ۱۹۷۱ (۱۳۵۰) قبل از استقلال امارات متحده عربی، دولت ایران موفق شد، براساس تفاهم نامه ۱۹۷۱ (۱۳۵۰)، اختلاف دولت شاهنشاهی وقت ایران با دادن امتیازاتی در جزیره ابوموسی با حکومت شارجه را حل نماید و به این طریق حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه روز ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ (۹ آذر ماه ۱۳۵۰) تثبیت و نیروهای نظامی ایران در جزیره ابوموسی پیاده و مورد استقبال برادر حاکم شارجه قرار گرفتند.
متاسفانه، پس از برقراری نظام آشوبگر جمهوری اسلامی، به سبب سیاست های نابخردانه، سرکوبگر و بی تجربگی این رژیم در عرصه دیپلماسی، اعراب منطقه در تقابل با ایران برخاستند و کشور ما به خاطر سیاست های غلط و تنش آفرین رژیم مطلقه فقاهتی، به انزوای بین المللی سوق داده شد.
هم میهنان عزیزم،
تمامیت ارضی ایران برای ما ملت ایران، اصلی مسلم و انکار ناپذیر است. اختلافات ایران با کشورهای همسایه می تواند همچون گذشته از طریق مذاکره و با اتخاذ سیاست های درست و صلح جویانه متقابل برطرف شود و این تنها با برقراری حکومتی ملی و با درایت که از طرف ملت ایران مشروعیت داشته باشد، ممکن می شود.
حاکمان جمهوری اسلامی، برای انحراف اذهان ملت شریف و ستمدیده ایران، از مشکلات فراوانی که شما هم میهنانم با آن دست به گریبان هستید، هرچند گاهی با مظلوم نمایی و تظاهر به ملی گرایی، با اتخاذ سیاست های غلط و ماجراجویانه با دخالت در امور کشورهای همجوار، با تحریک امارات متحده عربی و جامعه عرب، دست به اقداماتی می زنند که کشور عزیزمان را به آستانه خطرات جدی سوق می دهند.
زیرا همانطور که بنیانگذار این رژیم غیرانسانی، جنگ را موهبت خداوند می دانست، رهبران کنونی نیز با اقدامات تحریک آمیزشـان در پیروی از خط فکــری و سیاست رهبـرشان در همان مسیر گـام بر می دارند و پیوسته بر طبل جنگ می کوبند وتنش می آفرینند.
هم میهنان عزیزم،
هوشیار باشیم، که ادامه حیات جمهوری اسلامی، تهدید جدی علیه تمامیت ارضی کشور و وحدت ملی ما است. از لحاظ حقوقی مالکیت و حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه «تُنب بزرگ، تُنب کوچک و ابوموسی» غیرقابل انکار و بلامنازع است.
ولی این خطر وجود دارد که با بالا گرفتن این تعارض بین ایران و همسایگان عرب، پای کشورهای غیر منطقه ای به میان آید و سرزمین ما، عرصه منازعه مبارزات بی ثمری شود، که منافع ملی و تمامیت ارضی ما را به خطر اندازد.
هم میهنانم،
در این شرایط حساس تاریخی که سرزمینمان ایران با آن روبروست، وظیفه همه بخش های جامعه به ویژه نیروهای مسلح است، که دست در دست مردم ایران، در چارچوب یک جنبش نافرمانی مدنی، برای اجتناب از بروز یک فاجعه نظامی، و ترفند رژیم و یا بعضی منافع خارجی برای ایجاد در گیری مابین ایرانی و عرب، شیعه و سنی و برای حفظ تمامیت ارضی ایران اهتمام ورزند.
براین اساس، من به عنوان یک ایرانی، از همه نیروهای سیاسی و مدنی ایرانی داخل و خارج از کشور، بار دیگر دعوت می کنم، تا با همبستگی، همدلی و اتحاد، پیرامون هدف مشترک یعنی «حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران»، به پا خیزند و کشور را از این بحران که ناشی از وجود و دوام این رژیم تنش آفرین و غیرمردمی است، نجات بخشند.
خداوند نگهدار ایران باد
زنده باد شاهزاده رضا پهلوی
۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعه
آزادی از هر گونه در زمان محمدرضا شاه وجود داشته است / کورش ایرانی
پارس دیلی نیوز:شوربختانه گاهگاهی در بررسی مسایل تاریخی، به ویژه آنهایی که مربوط به تاریخچه سیاسی کشورمان است، برخی از تحلیل گران دچار فراموشی میشوند، فراموشی نه در رابطه با اتفاقات و رویدادها، بلکه در رابطه با یک اصل مهم در بررسی آن رویدادها، یعنی "اصل نسبیت"! فراموش میکنند که همه رویدادها و پدیده ها را باید با توجه به این اصل بررسی کرد، چه در تاریخ معاصر چه در تاریخ دور، در واقع همه پدیده ها!
برای نمونه در موضوع تاریخ بشر، نمیتوان این را گفت که چرا قوانین همورابی آنقدر عقب مانده و وحشیانه هستند!!! بدون در نظر گرفتن اصل نسبیت نمیتوان گفت که آن قوانین وحشیانه هستند، چرا که آن قوانین، که در یکی از دو مرکز تمدن جهان اجرا میشدند، در زمان خود یعنی ۱۷۰۰ پیش از میلاد، پیشرفته ترین قوانین جزایی بشر بودند. البته اگر مثلا آنها با قوانین جزایی کشور سوئد در زمان هال مقایسه شوند، مسلما آن قوانین بسیار وحشیانه هستند!
روند تکامل فهم سیاسی در تاریخ بشر بسیار سریعتر از تکامل قوانین جزایی است؛ یعنی اگر شرایط حقوقی زمان همورابی را نباید با شرایط کنونی مقایسه کرد، به همان نسبت شرایط سیاسی قرن بیستم را نمیتوان با شرایط قرن بیست و یکم مقایسه کرد، نه تنها با توجه به شرایط عمومی مکان و زمان بلکه با توجه به شرایط نظامی-سیاسی جهان در گذشته و هال!
برای نمونه، شدت و اندازه اعمال خشونت در جریان های انقلاب فرانسه را هرگز نمیتوان با استانداردهای امروز فرانسه مقایسه کرد، بلکه باید آنها را با همان شرایط قرن هجدهم در نظر گرفت. همینطور نمیتوان بدون در نظر گرفتن شرایط موجود، از دولت و سازمانهای امنیتی آمریکا به دلیل ایجاد خفقان سیاسی، سرکوب جنبش های دانشجویی و جنبش های مدنی، حتی سرکوب کمونیسم در دیگر کشورهای جهان در دهه های میانی قرن بیستم، خرده گرفت.
در بررسی مسایل تاریخ معاصر ایران به ویژه تاریخچه سیاسی کشور نیز همینطور؛ شرایط سیاسی ایران در همان دهه ها، در زمان محمدرضاشاه را نمیتوان با زمان هال مقایسه کرد، برای نمونه، نمیتوان به راحتی ادعا کرد که در زمان محمدرضاشاه خفقان سیاسی وجود داشته، چرا که باتوجه به شرایط مکانی ایران یعنی قرار داشتن در استراتژیک ترین نقطه خاورمیانه، شرایط زمانی یعنی دهه های پر تنش ۴۰ تا ۷۰ میلادی، و شرایط نظامی-سیاسی آن دوره یعنی پدیده جنگ سرد و اوج گسترش کمونیسم آن هم از نوع استالینی، همچنین با در نظر گرفتن روند ۱۴۰۰ ساله نبرد ایرانیان با اسلامی گری، اصولا نه تنها خفقانی وجود نداشته، بلکه با وجود اهمیت موضوع امنیت ملی و یکپارچگی کشور، می توان این ادعا را کرد که آزادی به اندازه لازم و کافی وجود داشته است! وجود آزادی بیان و آزادیهای سیاسی در زمان محمدرضاشاه با توجه به وجود انتقادهای شدید از جانب اقشار گوناگون جامعه در فرم های مختلف، و چندگانگی احزاب سیاسی کشور با همه فراز و نشیبهایش در طول آن سه دهه، انکار ناپذیر است!
باید این را پذیرفت که آزادی نیز مانند هر پدیده دیگری نسبی است و به راستی که با در نظر گرفتن همه آن شرایط، آزادی در ایران به اندازه لازم و کافی وجود داشته است؛ گرچه مسلما بیش از اندازه نبوده، چرا که اگر میبود ایران به یک کشور کمونیستی تبدیل شده بود و در نهایت به عاقبت یوگوسلاوی، شوروی و کره شمالی..! و کمتر از اندازه نبوده چرا که اگر میبود اصولا انقلابی به این آسانی و بدون خونریزی صورت نمیگرفت! در واقع دلایل بروز انقلاب اسلامی (شورش ۵۷) را در کوتاه مدت باید از فعالیتهای ضد ایرانی و ضد پادشاهی کمونیستها (در کنار دیگران)، و بلند مدت در تاریخ ۱۴۰۰ ساله ایران یعنی وجود درد اسلام در ضمیر نیمه خودآگاه مردم ایران دید! گویی که با در نظر گرفتن همه آن عوامل، بروز چنین رویدادی در تاریخ کشورمان اجتناب ناپذیر بوده است!
بنابراین می توان نتیجه گرفت که با توجه به شرایط زمانی و مکانی آن دوره، به ویژه شرایط سیاسی و با در نظر گرفتن موضوع نسبیت در بررسی مسایل تاریخی، آزادی از هر نوع چه آزادی اندیشه و بیان و دین و مذهب و چه آزادی اجتماعی و مدنی بی تردید در زمان محمدرضاشاه وجود داشته است.
پاینده ایران.
کورش ایرانی
رئیس ستاد ارتش اسرائیل: در حمله به جمهوری اسلامی تنها نیستیم
پارس دیلی نیوز:رئیس ستاد ارتش اسرائیل میگوید کشورهای دیگری نیز برای بازداشتن رژیم ایران از دستیابی به انرژی هستهای خود را آماده حمله احتمالی به ایران کردهاند. وی روشن نکرده که کدام کشور قصد حمله به ایران را دارد.
ژنرال بنی گانتز، رییس ستاد ارتش اسرائیل در سخنانی کمسابقه از کمک دیگران به اسرائیل در حمله به ایران و آمادگی نیروی نظامی کشورش یاد کرده است:« نه تنها نیروی ما، بلکه نیروهای دیگر هم آماده هستند.»
خبرگزاری آسوشیتدپرس در روز پنجشنبه (۲۶ آوریل/هفتم اردیبهشت) از قول ژنرال گانتز نوشته است: «ما امیدواریم ضرورتی در استفاده از نیروی نظامی نباشد، اما باید به یقین بگوییم که چنین نیرویی وجود دارد.» او همزمان تصریح کرده که این سخنان را به نمایندگی از کشورهای دیگر بیان نمیکند.
به گزارش دویچه وله، ژنرال گانتز تنها یک روز پیش از این در مصاحبه با نشریه "هاآرتص" گفته بود که جمهوری اسلامی سلاح هستهای نساخته است. بسیاری در تحلیل این گفته به اختلاف مواضع وی با رویکردهای نخستوزیر و وزیر دفاع اسراییل در قبال ایران اشاره کردند.
گانتز تاکید کرده که هیچگونه اختلافی در موضوع ایران نزد زمامداران اسرائیلی وجود ندارد. او در ادامه به آسوشیتدپرس گفته که " قابلیتهای نظامی طرحهای هستهای ایران" پیشرفت کرده اما ضربالاجلها و فشارهای بینالمللی این کشور را مجبور به تجدیدنظر در ساخت بمب اتمی کردهاند.
ژنرال گانتز افزوده که کلید فشار بر ایران، تحریم و تهدید به حمله نظامی است: «ایران بهخاطر ترس از حمله نظامی و شدت تحریمها هیچگاه سلاح هستهای نخواهد ساخت.»
این در حالی است که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل روز سهشنبه (۲۴ اوریل/ ۵ اردیبهشت) در گفتگو با شبکه تلویزیونی "سیانان" گفت که تحریمهای بینالمللی تغییری در رفتار جمهوری اسلامی ایجاد نخواهند کرد و ایران بهرغم آنها، به غنیسازی اورانیوم ادامه خواهد داد.
نتانیاهو در مراسم یادبود قربانیان هولوکاست نیز با انتقاد از برنامه هستهای ایران گفته بود: « کسانی که تهدید ایران برای نابودی موجودیت اسراییل را انکار میکنند از هولوکاست درس نگرفتهاند.» او با ابراز نگرانی از سخنان آشکار و قاطع مقامات جمهوری اسلامی در نابودی اسرائیل افزوده بود که تهدیدهای جمهوری اسلامی قابل مقایسه با هولوکاست هستند.
اما شیمون پرز رییس جمهور اسرائیل دو روز پس از این سخنان یادآوری کرد که این دو موضوع قابل قیاس با یکدیگر نیستند. وی تصریح کرد که « اسرائیل میتواند از خود دفاع کند اما تنها نیست و این یک مزیت است.» پرز افزود به سخن باراک اوباما اعتقاد دارد که گفت باید در برخورد با ایران بهجای عملیات نظامی به تحریمها و فشارهای دیگر دست یازید.
جمهوری اسلامی ایران تاکید میکند که طرحهای اتمی این کشور اهدافی غیرنظامی دارند و ایران در صدد ساخت بمب اتمی نیست. اسرائیل که نگران دستیابی ایران به این سلاح است، بارها تصریح کرده که اجازه چنین کاری را به جمهوری اسلامی نمیدهد.
فراخوانمقامات ایرانی به محو و نابودی اسرائیل، ساخت موشکهای تهدیدکننده و حمایت جمهوری اسلامی از شبهنظامیان حزبالله بر نگرانیهای اسراییل افزوده و همین موجب شده که مقامات اسرائیلی از حمله نظامی پیشگیرانه علیه ایران در حفاظت از منافع خود سخن بگویند.
اما آمریکا که متحد کلیدی اسرائیل است، ترجیح میدهد در برخورد با ایران به راهکارهای دیپلماتیک و سیاسی یا تحریمهای اقتصادی روی آورد. مقامات آمریکایی میگویند که حمله نظامی به ایران، آخرین گزینه آنها خواهد بود.
ژنرال بنی گانتز، رییس ستاد ارتش اسرائیل در سخنانی کمسابقه از کمک دیگران به اسرائیل در حمله به ایران و آمادگی نیروی نظامی کشورش یاد کرده است:« نه تنها نیروی ما، بلکه نیروهای دیگر هم آماده هستند.»
خبرگزاری آسوشیتدپرس در روز پنجشنبه (۲۶ آوریل/هفتم اردیبهشت) از قول ژنرال گانتز نوشته است: «ما امیدواریم ضرورتی در استفاده از نیروی نظامی نباشد، اما باید به یقین بگوییم که چنین نیرویی وجود دارد.» او همزمان تصریح کرده که این سخنان را به نمایندگی از کشورهای دیگر بیان نمیکند.
به گزارش دویچه وله، ژنرال گانتز تنها یک روز پیش از این در مصاحبه با نشریه "هاآرتص" گفته بود که جمهوری اسلامی سلاح هستهای نساخته است. بسیاری در تحلیل این گفته به اختلاف مواضع وی با رویکردهای نخستوزیر و وزیر دفاع اسراییل در قبال ایران اشاره کردند.
گانتز تاکید کرده که هیچگونه اختلافی در موضوع ایران نزد زمامداران اسرائیلی وجود ندارد. او در ادامه به آسوشیتدپرس گفته که " قابلیتهای نظامی طرحهای هستهای ایران" پیشرفت کرده اما ضربالاجلها و فشارهای بینالمللی این کشور را مجبور به تجدیدنظر در ساخت بمب اتمی کردهاند.
ژنرال گانتز افزوده که کلید فشار بر ایران، تحریم و تهدید به حمله نظامی است: «ایران بهخاطر ترس از حمله نظامی و شدت تحریمها هیچگاه سلاح هستهای نخواهد ساخت.»
این در حالی است که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل روز سهشنبه (۲۴ اوریل/ ۵ اردیبهشت) در گفتگو با شبکه تلویزیونی "سیانان" گفت که تحریمهای بینالمللی تغییری در رفتار جمهوری اسلامی ایجاد نخواهند کرد و ایران بهرغم آنها، به غنیسازی اورانیوم ادامه خواهد داد.
نتانیاهو در مراسم یادبود قربانیان هولوکاست نیز با انتقاد از برنامه هستهای ایران گفته بود: « کسانی که تهدید ایران برای نابودی موجودیت اسراییل را انکار میکنند از هولوکاست درس نگرفتهاند.» او با ابراز نگرانی از سخنان آشکار و قاطع مقامات جمهوری اسلامی در نابودی اسرائیل افزوده بود که تهدیدهای جمهوری اسلامی قابل مقایسه با هولوکاست هستند.
اما شیمون پرز رییس جمهور اسرائیل دو روز پس از این سخنان یادآوری کرد که این دو موضوع قابل قیاس با یکدیگر نیستند. وی تصریح کرد که « اسرائیل میتواند از خود دفاع کند اما تنها نیست و این یک مزیت است.» پرز افزود به سخن باراک اوباما اعتقاد دارد که گفت باید در برخورد با ایران بهجای عملیات نظامی به تحریمها و فشارهای دیگر دست یازید.
جمهوری اسلامی ایران تاکید میکند که طرحهای اتمی این کشور اهدافی غیرنظامی دارند و ایران در صدد ساخت بمب اتمی نیست. اسرائیل که نگران دستیابی ایران به این سلاح است، بارها تصریح کرده که اجازه چنین کاری را به جمهوری اسلامی نمیدهد.
فراخوانمقامات ایرانی به محو و نابودی اسرائیل، ساخت موشکهای تهدیدکننده و حمایت جمهوری اسلامی از شبهنظامیان حزبالله بر نگرانیهای اسراییل افزوده و همین موجب شده که مقامات اسرائیلی از حمله نظامی پیشگیرانه علیه ایران در حفاظت از منافع خود سخن بگویند.
اما آمریکا که متحد کلیدی اسرائیل است، ترجیح میدهد در برخورد با ایران به راهکارهای دیپلماتیک و سیاسی یا تحریمهای اقتصادی روی آورد. مقامات آمریکایی میگویند که حمله نظامی به ایران، آخرین گزینه آنها خواهد بود.
پوشش نامناسب؛ ضرب و شتم دانشجويان دانشگاه آزاد رودهن+تصویر مزدور
پارس دیلی نیوز:ضرب و شتم دانشجويان دانشگاه آزاد رودهن توسط انتظامات دانشگاه
گزارش دریافتی: دو دانشجوی دختر و یک دانشجوی پسر دانشگاه آزاد رودهن به دليل آنچه انتظامات دانشگاه آزاد رودهن آن را پوشش نامناسب ذكر كرده است مورد ضرب و شتم شدید و توهین قرار گرفتند.
ماجرا از آنجا آغاز شد که از روز شنبه، دوم ارديبهشت ماه 1391 در دانشگاه آزاد رودهن به دستور رئيس اين واحد دانشگاهی "غلام حسین حیدری" بدون اطلاع قبلي ورودي هاي خانم ها و آقايان از يكديگر جدا شد و از ورود دانشجويان بدون همراه داشتن كارت دانشجويي و یا برگه ی پرينت انتخاب واحد جلوگيري به عمل آمد و نیرو های انتظامات و حراست با رفتاری بسیار توهين آميز مانع ورود دانشجويان به بهانه نامناسب بودن پوشش ظاهری آن ها شدند. تا آنجا که تعدادی از دانشجویان علی رغم پیمودن مسیر طولانی از شهر تهران تا شهر رودهن نتوانستند به دانشگاه وارد شوند و بر سر کلاس های درس خود حاضر شوند. در کنار سر در اصلی دانشگاه که پیش از این دانشجویان و اساتید از آن رفت و آمد می کردند اطلاعیه بزرگی نصب شده است که در آن الگوهای رفتاری و الگوهای پوشش برای دختران و پسران دانشجو ذکر شده است. اطلاعیه های تهدید آمیز و محدود کننده مشابهی نیز در نقاط مختلف دانشگاه نصب شده است. در کنار سر در اصلی و وروی بزرگ دانشگاه که اکنون با نصب میله های سیاه رنگی آن را مسدود کرده اند؛ دو اتاقک قرار داده شده است که مملو از عوامل انتظامات است که دختران و پسران دانشجو برای ورود به دانشگاه می بایست از آن عبور کنند. نیروهای انتظامات مستقر در اتاقک آقایان در پاسخ به پرسش و اعتراض دانشجویان و اینکه چرا این برخورد ها ناگهانی و بدون اطلاع رسانی قبلی انجام شده است و در مواردی غیر قانونی است عنوان داشته اند:«ما خودمون قانونیم! قانون ماییم! اگر گفتیم فردا لخت باید بیاین لخت باید بیاین! ...»
همچنین وضع قوانین محدود کننده ی جدید حتی به پارکینگ دانشجویان نیز کشیده است که دانشجویان آنرا اقدامی توهین آمیر قلمداد می کنند.
عوامل انتظامات در اتفاقي نادر اقدام به بازرسی بدنی و تفتيش کیف و وسایل دانشجويان می نمایند؛ كه اين امر بیش از هرچیز موجب خشم و اعتراض دانشجویان می شود. در این حین و در حدود ساعت یازده صبح روز شنبه دوم اردیبهشت، یکی از عوامل انتظامات سيلي محکمی به صورت يكی از دانشجویان پسر می زند و با حرکتی توهین آمیز وي را از دانشگاه به بيرون مي برد و در خارج از محیط دانشگاه به شدت مورد ضرب و شتم قرار مي دهد و سپس توسط انتظامات به حراست دانشگاه انتقال داده مي شود و به بهانه های واهی برای وی پرونده سازی صورت می گیرد. یکی از مهره های کلیدی انتظامات فردی موسوم به "شهاب" است که در بین دانشجویان به سخت گیری و فحاشی شناخته می شود، از مسببان اصلی ضرب و شتم دانشجویان و بازرسی های بدنی توهین آمیز بوده است.
روز دوشنبه چهارم اردیبهشت ماه نیز، از ورود يك دانشجوي دختر به دانشگاه به خاطر آنچه آرايش نامناسب از سوی انتظامات دانشگاه عنوان می شود، ممانعت به عمل می آید؛ كه این اقدام با اعتراض اين دانشجوی دختر همراه می شود و عوامل انتظامات دانشگاه آزاد رودهن شروع به فحاشي به وي و هل دادن وي ميكنند. سپس او را با حالتی زننده و با ضربه ای محکم از دانشگاه به بيرون هل مي دهند كه موجب برخورد شدید وی با زمین و صدمه دیدن این دانشجو می شود.
همچنین روز سه شنبه پنجم اردیبهشت ماه، نیز کشمکش و درگيری شديد لفظي دیگری بین یکی دیگر از دانشجویان دختر با یکی از عوامل انتظامات زن این واحد دانشگاهی روی داد که طی این برخورد، انتظامات خانم ها اقدام به فحاشی می کند و دانشجوی دختر به زمین می خورد و یکی از نیروهای انتظامات خانم ها ضرباتی را به پای این دانشجو وارد میکند. یکی از عوامل انتظامات خانم ها به نام"جابری" که با دانشجویان دختر به شدت توهین آمیز رفتار می کند؛ در این برخورد صورت گرفته دخیل بوده است. این اقدامات حراست و انتظامات دانشگاه که مستقیما زیر نظر رئیس این واحد دانشگاهی انجام می پذیرد؛ حتی موجبات نارضایتی و اعتراض برخی از اساتید را نیز فراهم اورده است. که از آن جمله می توان به تنش لفظی صورت گرفته بین یکی از اساتید با عوامل حراست در ساختمان مرکزی این دانشگاه اشاره کرد.
گفتني است در سال 88 "پاشا عليپور" مسئول حراست اين دانشگاه به همراه دو تن از همکارانش به نام های "افکاری" و "عیوضی" با هماهنگي با نيروهاي انتظامي ماشين گشت ارشاد در مقابل در ورودي دانشگاه آزاد رودهن مستقر کرده و اقدام به بازداشت دانشجويان ميكردند.
قابل ذكر است که در سال های اخیر در این واحد دانشگاهی صدها دانشجو به خاطر نوع پوششان به كميته انضباطي احضار شده و با احكام محروميت از تحصيل مواجه گشته اند که "شهاب" و "پاشا علیپور" نقش زیادی در اعمال این محدودیت ها ایفاء کرده اند.
ضرب وشتم دانشجویان دختر در محیط داخل دانشگاه و یا حتی خارج از دانشگاه آزاد واحد رودهن توسط نیروهای حراست و انتظامات امر تازه ای نیست. پیش از این نیز در اواخر مهرماه سال1387 در ماجرای مشابهی یکی از دانشجویان دختر که به بازرسی بدنی و تفتیش کیف و وسایل خود توسط یکی ازكارمندان زن این واحد دانشگاهی معترض شده بود در خارج از محیط دانشگاه تواسط ماموران مرد انتظامات مورد توهین و ضرب و شتم و تماس های مکرر بدنی قرار گرفته بود که ریاست کنونی دانشگاه که آن زمان نیز بر همین صندلی تکیه داشت ضمن ابراز امیدواری از عدم تکرار این وقایع در آینده به خبرنگاران گفته بود:« با عاملان حادثه دانشگاه رودهن قاطعانه برخورد كردیم.» دانشجویان معترض معتقدند که اولا: اگر آن موقع با عوامل ضرب و شتم دانشجویان برخورد می شد امروز شاهد تکرار این وقایع تلخ نبودیم و ثانیا نمی توان از کنار نقش محوری رئیس این واحد دانشگاهی دکتر"غلام حسین حیدری" در اعمال محدودیت ها و برخورد های صورت گرفته به آسانی گذشت.
امام جمعه جنایتکار رژیم: به بشار اسد کمک می کنیم تا سقوط نکند
ایرنا: امام جمعه موقت و آشغال تهران و عضو هیات رییسه مجلس خبرگان رهبری گفت: تا زمانی كه نظام جمهوری اسلامی در كنار سوریه است دولت این كشور سقوط نخواهد كرد.
آیت الشیطان 'سید احمد خاتمی' روز پنجشنبه در همایش روحانیت و بصیرت فاطمی كه به همت دفتر نماینده ولی وقیه در استان و امام جمعه كرمانشاه و اداره كل اوقاف و امور خیریه استان برگزار شد، ضمن تسلیت مرگ زهرا تازی گفت: ما از نظام سوریه حمایت خواهیم كرد.
وی گفت: جمهوری اسلامی به این دلیل از سوریه حمایت می كند كه سوریه هدف انتقام غرب از انقلاب اسلامی و سد بزرگ مانع اهداف آنها در منطقه یعنی حزب الله لبنان قرار گرفته است.
وی اظهار كرد: کشورهای غربی امروز برای مخالفان سوریه کمک ارسال می كنند كه واقعا جای شرم دارد و البته جمهوری اسلامی نیز اجازه نخواهد داد برنامه های آنها به بار بنشیند.
زنده به گور کردن مخالفان رژیم بشار اسد
بی بی سی: فعالان مخالف دولت سوریه میگویند نزدیک به هفتاد نفر در حمله روز چهارشنبه (۲۵ آوریل) به یک خانه در شهر حماة که از پایگاههای اصلی مخالفان دولت بشار اسد بوده، کشته شدهاند.
این افراد میگویند چندین خانه در منطقه مشاع طیران در جنوب حماة در یک انفجار بزرگ تخریب شده است.
در گزارشی که مخالفان منتشر کردهاند، گفته شده که ۱۳ کودک و ۱۵ زن در میان کشته شدگان انفجار در شهر حماة بودهاند.
تصاویر ویدئویی که توسط مخالفان منتشر شده اجسادی را نشان میدهد که از زیر آوار بیرون کشیده شدهاند.
در این فیلمهای ویدئویی، مردی دیده میشود که جسد کودکی را در دست دارد و سایر مردم حاضر، "الله اکبر" میگویند.
فعالان مخالف دولت سوریه همچنین تصاویری را منتشر کردهاند که به نظر میرسد نیروهای امنیتی را در حین زنده به گور کردن یک مرد نشان میدهد.
در این فیلم ویدئویی، مردی که گفته شده از فعالان رسانهای مخالفان است، در حال التماس برای نجات جان خود است. نیروهای امنیتی نیز در این تصاویر، در حال ریختن خاک بر سر او و دادن دشنام به وی به خاطر ارسال مطالب به شبکههای ماهوارهای عربی هستند.
"اینترنت اسلامی!"؛ اختلال در دسترسی به برخی سایتها
ایران پرس نیوز:سایت آفتاب: طی روزهای اخیر دسترسی به برخی سایتهای اینترنتی که عمدتا در خارج کشور میزبانی میشوند در برخی مناطق تهران با کندی بسیار همراه است.
به گزارش سیتنا، برخی از کاربران اینترنت که از سرویس دهندههای اینترنت متفاوتی برای اتصال به شبکه استفاده میکنند در دسترسی به برخی سایتهای اینترنتی که در خارج کشور میزبانی میشوند با مشکل مواجهاند و دسترسی به این سایتها با کندی بسیار همراه است.
اگرچه مشکلات اینچنینی در شبکه ی اینترنت مخصوصا در ماههای اخیر به دفعات کاربران را دچار مشکل کرده است، مسوولان مربوطه از پاسخگویی مشخص دربارهی علل این اختلالات سرباز میزنند و هر یک، مسوولیت را متوجه دیگری میکند و نهایتا پیگیری خبرنگاران بیپاسخ میماند.
مشکل اخیر در دسترسی به سایتها در حالی رخ داده است که گمانه زنیها در خصوص علل این مشکل، آن را بی ارتباط به تغییرات در شبکهی اینترنت به منظور راهاندازی شبکهی ملی اطلاعات نمیداند.
گزارشی که روز چهارشنبه در سایت منتشر شد؛
آزمایش نهایی فاز نخست قطع اینترنت جهانی در ایران
گزارش دریافتی از تهران: طبق تحقیقات به عمل آمده و آخرین اطلاعات دریافتی موثق از دوستان فعال در زمینه اینترنت و IT در داخل کشور، طی 72 ساعت گذشته دو شرکت بزرگ ارائه دهنده سرویسهای اینترنتی به نامهای: شاتل (خدمات ADSL) و مبین نت (خدمات WiMAX) در اقدامی بی سابقه و بدون هماهنگی قبلی با کاربران خود به نحوی سیستم فیلترینگ را تغییر داده اند که استفاده از تمام روشهای متداول عبور از فیلتر من جمله استفاده از انواع VPN های: SSTP / PPTP / L2TP / SOCKS و برنامه های ضد فیلتر برای کاربران این دو شرکت غیرممکن شده است.
بی شک طرح قطع اینترنت جهانی در ایران به شکلی خزنده و آزمایشی از سوی حکومت و با شتاب فراوانی دنبال می شود و این طرح در مراحل آزمایش نهایی و اجرا قرار گرفته است. رژیم جمهوری اسلامی با سوء استفاده از شعار مضحک "تولید ملی" به دنبال جایگزین کردن "اینترنت ملی" به جای "اینترنت جهانی" است و چنین استدلال خواهد کرد که این طرح با هدف جلوگیری از نفوذ ویروسهایی نظیر "وایپر" و "استاکس نت" به کشور و حفظ نظام و امنیت ملی صورت می گیرد.
همانطور که می دانید شخص خامنه ای از اینترنت با تعابیری همچون "سگ وحشی" و "چاقوی دو دم و خطرناک" یاد کرده است و مقامات رژیم نیز مکرراً از اینترنت به عنوان " ابزار جاسوسی" و "شبکه ای غیر قابل اطمینان و تهدیدی جدید" یاد کرده اند که "خلاف امنیت اجتماعی و عفت عمومی" و "بطن جنگ نرم" است.
از جمله تلاشهایی که اخیراً جمهوری اسلامی در راستای مبارزه با اینترنت جهانی انجام داده است می توان به تشکیل شورای ملی فضای مجازی و به تبع آن مرکز ملی فضای مجازی، تلاش برای حذف اینترنت، بومی سازی و یکپارچه سازی فیلترینگ، تشکیل کارگروه محتوای مجرمانه اینترنتی و ایجاد سامانه پالایش محتوای اینترنت به جای فیلترینگ سراسری اشاره کرد.
همانگونه که یقیناً به یاد دارید رئیس جمهور آمریکا در پیام نوروزی 1391 خود از کشیده شدن "پرده الکترونیکی" به دور ایران ابراز نارضایتی کرده بود، باید گفت که اکنون این پرده به مرور در حال تبدیل شدن به دیواري بوتنی و نفوذ ناپذیر است که در آینده نزديک صدمات جبران ناپذیری را بر مردم و به ويژه نسل جوان و نسل های آینده کشور وارد خواهد کرد.
به گزارش سیتنا، برخی از کاربران اینترنت که از سرویس دهندههای اینترنت متفاوتی برای اتصال به شبکه استفاده میکنند در دسترسی به برخی سایتهای اینترنتی که در خارج کشور میزبانی میشوند با مشکل مواجهاند و دسترسی به این سایتها با کندی بسیار همراه است.
اگرچه مشکلات اینچنینی در شبکه ی اینترنت مخصوصا در ماههای اخیر به دفعات کاربران را دچار مشکل کرده است، مسوولان مربوطه از پاسخگویی مشخص دربارهی علل این اختلالات سرباز میزنند و هر یک، مسوولیت را متوجه دیگری میکند و نهایتا پیگیری خبرنگاران بیپاسخ میماند.
مشکل اخیر در دسترسی به سایتها در حالی رخ داده است که گمانه زنیها در خصوص علل این مشکل، آن را بی ارتباط به تغییرات در شبکهی اینترنت به منظور راهاندازی شبکهی ملی اطلاعات نمیداند.
گزارشی که روز چهارشنبه در سایت منتشر شد؛
آزمایش نهایی فاز نخست قطع اینترنت جهانی در ایران
گزارش دریافتی از تهران: طبق تحقیقات به عمل آمده و آخرین اطلاعات دریافتی موثق از دوستان فعال در زمینه اینترنت و IT در داخل کشور، طی 72 ساعت گذشته دو شرکت بزرگ ارائه دهنده سرویسهای اینترنتی به نامهای: شاتل (خدمات ADSL) و مبین نت (خدمات WiMAX) در اقدامی بی سابقه و بدون هماهنگی قبلی با کاربران خود به نحوی سیستم فیلترینگ را تغییر داده اند که استفاده از تمام روشهای متداول عبور از فیلتر من جمله استفاده از انواع VPN های: SSTP / PPTP / L2TP / SOCKS و برنامه های ضد فیلتر برای کاربران این دو شرکت غیرممکن شده است.
بی شک طرح قطع اینترنت جهانی در ایران به شکلی خزنده و آزمایشی از سوی حکومت و با شتاب فراوانی دنبال می شود و این طرح در مراحل آزمایش نهایی و اجرا قرار گرفته است. رژیم جمهوری اسلامی با سوء استفاده از شعار مضحک "تولید ملی" به دنبال جایگزین کردن "اینترنت ملی" به جای "اینترنت جهانی" است و چنین استدلال خواهد کرد که این طرح با هدف جلوگیری از نفوذ ویروسهایی نظیر "وایپر" و "استاکس نت" به کشور و حفظ نظام و امنیت ملی صورت می گیرد.
همانطور که می دانید شخص خامنه ای از اینترنت با تعابیری همچون "سگ وحشی" و "چاقوی دو دم و خطرناک" یاد کرده است و مقامات رژیم نیز مکرراً از اینترنت به عنوان " ابزار جاسوسی" و "شبکه ای غیر قابل اطمینان و تهدیدی جدید" یاد کرده اند که "خلاف امنیت اجتماعی و عفت عمومی" و "بطن جنگ نرم" است.
از جمله تلاشهایی که اخیراً جمهوری اسلامی در راستای مبارزه با اینترنت جهانی انجام داده است می توان به تشکیل شورای ملی فضای مجازی و به تبع آن مرکز ملی فضای مجازی، تلاش برای حذف اینترنت، بومی سازی و یکپارچه سازی فیلترینگ، تشکیل کارگروه محتوای مجرمانه اینترنتی و ایجاد سامانه پالایش محتوای اینترنت به جای فیلترینگ سراسری اشاره کرد.
همانگونه که یقیناً به یاد دارید رئیس جمهور آمریکا در پیام نوروزی 1391 خود از کشیده شدن "پرده الکترونیکی" به دور ایران ابراز نارضایتی کرده بود، باید گفت که اکنون این پرده به مرور در حال تبدیل شدن به دیواري بوتنی و نفوذ ناپذیر است که در آینده نزديک صدمات جبران ناپذیری را بر مردم و به ويژه نسل جوان و نسل های آینده کشور وارد خواهد کرد.
۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه
شاهزاده رضا پهلوی: چرا از اسرائيل میخواهم به مردم ایران کمک کند؟ /گزارش صوتی
شاهزاده رضا پهلوی از اسرائيل خواسته است به جای تهدید نظامی به مردم ایران کمک کند.
ایشان در گفتوگو با دویچه وله ضمن توضیح این موضوع از ضرورت تشکیل کنگره ملی و دادگستری مستقل برای تامین امنیت آینده ایران سخن گفتند.شاهزاده رضا پهلوی در گفتوگویی اختصاصی با دویچه وله دیدگاههای خود درباره "تشکیل کنگره ملی"، "دادن احساس امنیت به بدنه نیروهای مسلح همچون سپاه و عوامل انتظامی در فردای ایران"، "نسبت او با بدنه جنبش سبز"، "تشکیل نهاد نمایندگی انتخابی ایرانیان خارج از کشور"، "چگونگی برقراری امنیت در صورت برگشت دوباره معترضان به خیابان ها و ایجاد تغییرات سریع و یکباره در ایران" را تشریح کرد.
وی همچنین توضیح داد که چرا در یکی از مصاحبههای اخیر خود از اسرائيل خواسته است که «بهجای تهدید نظامی به مردم ایران کمک کند.» ولیعد سابق ایران میگوید قضات و حقوقدانان از هماکنون باید برای تشکیل یک نهاد قضایی مستقل در کشور فکری اساسی کنند.
او معتقد است درصورت به وجود آمدن تغییرات سریع و یکباره در ایران، بهسرعت باید برای تامین امنیت مردم یک دادگستری کاملا مستقل و قوی بهوجود بیاید.
بشنوید: گفتوگو با شاهزاده رضا پهلوی ولیعهد ایران
دویچه وله: در سالهای گذشته و بهخصوص در صحبتها، سخنرانیها و گفتوگوهای اخیرتان، یک نقطه اشتراک وجود دارد و آن دادن احساس امنیت به کسانی است که به تعبیر شما "در این نظام گیر کردهاند، مثل بدنه سپاه و عوامل انتظامی". به چه علت روی این نکته تمرکز کردید که "بدنه نیروهای مسلح ایران گناهگار نیستند و باید در آینده ایران آتیه داشته باشند"؟ در شرایط فعلی چه ضرورتی میبینید که نیروهای مسلح ایران را مخاطب قرار دهید؟
شاهزاده رضا پهلوی: در یک همایش مدنی، اجتماعی، سیاسی به دور از خشونت بر مبنای نافرمانی مدنی، یکی از فاکتورهای کلیدی در مقابله مردم با یک نظام سرکوبگر، عملکرد و موضعگیری نیروهای انتظامی آن رژیم در زمان حرکت مردم است. این مسئله فقط مخصوص ایران نیست. در بسیاری از این روندها که مردم کشورها توانستهاند از طریق نافرمانی مدنی حکومتهای مستبد را به پایین کشند و یک نظام مردمی را جایگزین آن کنند، اغلب نیروهای انتظامی طرف مردم را گرفتهاند یا حداقل به صورت بیطرفانه عمل کردهاند و طرف رژیم را نگرفتهاند.
برای تحقق تغییر سیاسی با حداقل هزینه و خشونت، این امر بسیار کلیدیست. دقیقا یکی از فلسفههای نافرمانی مدنی به دور از خشونت، پرهیز از زد و خورد و کشت و کشتار است. مقدار زیادی از پرهیز خشونت بستگی به این دارد که موضعگیری نیروهای انتظامی در ارتباط با مردم چیست؟ در نظامهای سرکوبگر، وقتی عوامل نظامی به آینده خودشان در ماورای چنین نظامهایی فکر میکنند، بسیار مهم است که از جانب مردم احساس امنیت بکنند.
باید احساس امنیت کنند که اگر فردا ما خواستیم به این نظام پشت کنیم و طرف مردم را بگیریم، آیا مردم نسبت به ما یک برخورد خشونتآمیز و انتقامجو خواهند داشت یا در آغوش خودشان ما را خواهند پذیرفت؟ گیرم که ما مجبور شدهایم در آن زمان یکسری دستورات را بر مبنای شغلمان اطاعت کنیم. بعضی وقتها وادار شدهاند با درگیری و خشونت نسبت به مردم خودشان برخورد کنند. این مورد را در شرایط مختلفی بهخصوص در بلوک شرق در زمان جنگ سرد، مثل مجارستان، چکسلواکی، لهستان و خیلی نمونههای دیگر دیدهایم.
بنابراین مسئله فقط این نیست که ما در جستوجوی آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و حاکمیت ملی هستیم. ما بهعنوان یک ملت ضمنا باید درک کنیم، یکی از راههای کم هزینهتر برای مردم تاکتیکها و متدهایی است که نافرمانی مدنی بهترین الگوی آن است. با این تضمین برای نیروهای انتظامی که از آینده خودشان نگران نباشند و این شامل دنبال کردن مسئله در قالب یک عفو عمومی و آشتی ملی است. اینکه شخصا بسیار تاکید میکنم بر نیروهای نظامی، به دو علت است. اولا فراموش نکنیم که بسیاری از این افراد، چه در سپاه، چه در ارتش و چه در سایر بخشهای انتظامی کشور، هرچه باشد اولین مدافعان مرزهای ما و تمامیت ارضی کشور ما بودهاند. زمان جنگ ایران و عراق را فراموش نکنیم. آنها به همان اندازه کشته دادهاند که دیگران، به خاطر مملکتشان. پس با جامعه خودمان است تا یک برخورد معقول داشته باشد که ما چگونه میتوانیم با حداقل هزینه ممکن، چه جانی و چه مادی، به آن آزادی که میخواهیم دست پیدا کنیم. در اینجا رابطه مردم با نیروهای انتظامی امری بسیار کلیدی است.
بنابراین هرچه نیروهای انتظامی بیشتر تضمین داشته باشند که مردم کشور خودشان فردا با حس انتقامجویی با آنها برخورد نخواهند کرد، امکان پیوستن آنها به مردم بسیار بیشتر فراهم خواهد شد. سرانجام فکر میکنم برای این کشور که به اندازه کافی تلفات و کشته و زجر و سختی کشیده، برای اینکه بخواهیم به امنیت، به صلح و به خیلی مسائل دیگر برسیم، ما نمیتوانیم با آیندهای سروکار داشته باشیم که همچنان این دور باطل انتقامجویی و توحش ادامه داشته باشد. این یک امر کلیدیست که فکر میکنم اگر هممیهنانم همین الان درست با این مسئله برخورد بکنند، اهمیت آن را درک خواهند کرد.
شما پیشتر از تشکیل "کنگره ملی" با هدف همراه کردن همه نیروهای اپوزیسیون خبر داده بودید، صحبت اتحاد همیشه بوده است، اما پس از انقلاب طیفهای مختلف اپوزیسیون ایران نتوانستهاند روی خواسته مشترکی متحد شوند. شما چهطور، با چه برنامهای و با چه هدفی میخواهید طیفهای مختلف اپوزیسیون را گرد خواستهای مشترک همراه و متحد کنید؟ و اصلا در شرایط فعلی چنین کاری شدنی ست؟
البته که شدنیست، مسئله تشخیص اولویتهاست. در این که ما یک مملکت کثرتگرا در تمام دیدگاههای اجتماعی ـ سیاسی ـ عقیدتی داریم بحثی نیست. یک پلورالیسم سیاسی در جامعه ما مدتهاست که بوده، هست و خواهد بود. خیلی هم خوب است که چنین پلورالیسم سیاسی داشته باشیم. اما اگر بخواهیم قبل از اینکه یک نظام دموکراتیک در کشور داشته باشیم، صرفا از دید صنفی یا حزبی یا ایدئولوژیک با مسائل برخورد کنیم، اولویت کار را درست تشخیص ندادهایم. ما روزی میتوانیم در آن دموکراسی به اهداف سیاسی، اقتصادی و رقابتهای حزبی در اداره امور مملکت و تعیین سیاست دولت اشتغال پیدا کنیم که اصلا چنین نظامی در اختیار ایران و مردم ایران باشد.
وقتی در قانون اساسی ما مواضع تبعیضآمیز علیه شهروندان ایران به خاطر تعلقات ملی، قومی، مذهبی یا ایدئولوژیک نهفته است، اولین اولویت رسیدن به این حقوق است. این وسط بین یک چپی یا یک دست راستی، یک مشروطهخواه یا یک جمهوریخواه و حتی آدمی که در قالب یک نظام سکولار به مفهوم جدایی دین از سیاست، ملی ـ مذهبی فکر میکند (این مسئله برای دستیبابی به دموکراسی بسیار کلیدی است)، فرقی نیست. در این اولویت میتوان تشخیص داد چه مخرج اشتراکی بین نیروهای آزادیخواه و دموکرات وجود دارد که بتوانند به مقصودی مشترک برسند؟
اولین سئوال طبیعی که الان با آن مواجه هستیم، این است که در کشورمان انتخابات آزاد نیست، آزادی بیان و آزادی پس از بیان هم نیست. در اصل ما تا به این مرحله کار نرسیم، هر تفکر دیگری ثانوی است و اولویت را بایستی درست تشخیص داد. اگر این مبنای کار باشد، یک مرزبندی بیشتر نیست و من در این مرحله از کار جامعه خودمان را از نظر سیاسی فقط به دو بخش تقسیم میکنم. آنهایی که همچنان درصدد حفظ این نظام و قالب و قوانین و ماهیت این نظام هستند. حالا اسمشان را چه اصلاحطلب بگذاریم، چه اصولگرایان حکومتی که اینها یک سوی قضیه هستند و ما با آنها نه حرفی داریم و نه بحثی و نه دیالوگی میتوانیم داشته باشیم. یا آنهایی که در اکثریت هستند و آنسوی خط قرار گرفتهاند. یعنی درک کردهاند تا زمانی که این نظام سر کار است، مسائل عمده ایران چه اقتصادی، چه اجتماعی، چه سیاسی، هرگز حل نخواهد شد و بایستی از این نظام گذار کرد و به نظامی که بدیل این حکومت مذهبیست برسیم، برای این که بتوانیم به حاکمیت واقعی مردم دست پیدا کنیم.
در این صفبندی است که اکثریت نیروهای سیاسی دموکرات سکولار میتوانند همدیگر را پیدا کنند. البته با حفظ عقاید و اختلافسلیقه در فرم نظام یا شکل نظام یا فرض کنید میزان تمرکز یا عدم تمرکز آن نظام در آینده. این بحثیست که طبیعتا نمایندگان منتخب مردم توسط یک مجلس مؤسسان در فردای این نظام باید بدان بپردازند. پس اکنون اولویت دغدغه اپوزیسیون سیاسی این نظام فقط یک چیز میتواند باشد و آن هم یک پروژه مشترک برای حق برگزاری انتخابات آزاد است و این دقیقا توقعیست که از جهان داریم. حال چون میدانیم که جمهوری اسلامی داوطلبانه صحنه قدرت را ترک نخواهد کرد، چارهای جز این نیست که در ماورای این نظام و با سرنگونی این نظام به فضایی برسیم که در آن بتوانیم این حقوق را بازپس گیریم، حقوقی که این نظام هرگز به ما داوطلبانه نخواهد داد. به همین منظور، تا روزی که بتوانیم به حق انتخابات آزاد دست پیدا کنیم، بایستی یک کمپین نافرمانی مدنی داشته باشیم و به نظر من اولین اولویت کار همه دموکراتها در شرایط کنونی باید همین مسئله باشد.
به مرزبندی و تقسیم جامعه از نظر سیاسی به دو بخش اشاره کردید ولی "جنبش سبز" از طیفهای مختلفی تشکیل شده است. در بدنه آنچه که جنبش سبز نامیده میشود، ممکن است برخی تصور کنند چون این جنبش در داخل ایران شکل گرفته و برخی از مقامات سابق جمهوری اسلامی ایران در این جنبش حضور دارند و به تعبیر آنها هزینه دادهاند، پس باید فاصلهشان را با شما حفظ کنند. چهطور میخواهید این افراد و این طیف را با خود همراه کنید؟
صورت مسئله همان است. بههرحال برخی در این جنبش ممکن است همچنان خواستار تغییرات در قالب همین نظام باشند و بعضیها هم به این نتیجه رسیدهاند که این کار هم فایده ندارد. اما در شرایط فعلی شاید خیلی از آنها نتوانند آنطور که باید و شاید منتهای خواستهشان را بیان کنند. به هرحال نمیتوانیم از افراد بخواهیم که به قول معروف پشتشان را به دیوار بکنند و به بیان تمام مسائل وارادشان کنیم، در جایی که میدانیم بیان راسخ عقاید به طور کاملا شفاف ممکن است برایشان گران تمام شود. این فرض را باید همیشه در نظر داشت.
حال فرض بگیریم که عدهای همچنان معتقدند که نه، در همین قالب نظام باید به اصلاحات دست پیدا کرد و ذره ذره به این حقوق دست پیدا کرد. اگر از من میپرسید، با تجربهای که در این ۲۰ سال دیدهایم، از زمان خاتمی بگیرید تا امروز، بارها و بارها مردم ایران این سعی را کردهاند، سرشان به سنگ خورد و رژیم هم این بازیها را کرده است. هم از یکطرف با مردم خودش بازی کرد تا وانمود کند و به دنیا نشان دهد که ما پروسه انتخابات داریم، بنابراین ایران یک کشور دموکراتیک است. مفهوم دموکراسی را هم دو سال پیش زمان انتخابات آخر، کاملا درک کردیم. مسئله این است که موضعگیری این نیروها، یا رهبرانش، یا فعالانش نسبت به این آلترناتیو و بدیلی که امروز مطرح است، امری است که در نهایت خودشان باید پاسخگو باشند. اما نهضت مردم ایران و خواستههای دیرینهشان برای دستیابی به آزادی و حاکمیت بسیار فراتر از چهرهها یا رهبران خاص در یک زمان و شرایط خاص است. مسئله بسیار عمیقتر و فراگیرتر است.
مردم ایران هستند که نهایتا رهبران خودشان را پیدا و دنبال خواهند کرد. مسئله من امروز این است، کسانی که مدعی هستند یک رسالت یا یک وظیفه یا یک اعتقاد سیاسی برای رسیدن به آن اهداف دارند، در هر دستهبندی سیاسی ـ اجتماعی که باشند، شخصا تشویق میکنم که در حد توانشان از این اصول و خواستههای هم میهنانشان دفاع کنند و تا آنجایی که میتوانند در جستوجوی این مهم باشند. البته اگر ما بتوانیم با هارمونی بیشتر، با همکاری بیشتر بر مبنای پروژههای مشترک این کار را پیش ببریم، بسیار کار مردم ایران آسانتر خواهد بود. چه از نظر هدایت و هماهنگی این جنبش و چه از نظر هر حرکت دیگری که به مفهوم عملی بایستی در داخل ایران اتفاق بیافتد. منتهی اساس مشروعیت هر اقدامی، نهایتا باید تایید و پشتیبانی مردم کشور ایران باشد. هر کار دیگری عبث خواهد بود، اگر پشتیبانی و این کشش را در درون کشور نداشته باشد فقط در حد یک ادعا باقی خواهد ماند. این مسئله را نباید فراموش کرد.
در هفتهها و ماههای اخیر اینجا و آنجا مطرح شده، در شرایط فعلی که جنبش اعتراضی نسبت به دو سال پیش فروکش کرده، شما درصدد به دست گرفتن رهبری جنبش هستید؟ لطفا واضح و صریح نظر خودتان را دراینباره بفرمایید.
باز تاکید میکنم که من هرگز و هیچ وقت ادعای نمایندگی یا رهبری هیچ دسته یا گروهی را نکردهام و نخواهم کرد. اما با انتظاراتی که بسیاری از هممیهنانم از من دارند، یک رسالت بسیار مهم دارم و آن هم کمک کردن به اتحاد و همبستگی و همکاری هرچه بیشتر بین نیروهای سیاسی در این مرحله زمانی است. در این مورد مسلم بدانید که من سالهاست تلاش میکنم. با توجه به اینکه امروز جو بسیار فرق کرده است. نگرانی نسبت به عواقب سیاستهای ماجراجویانه نظام برای کشورمان جدیتر از همیشه است. چه خطر جنگ به خاطر سیاست اتمی و چه خطر تجزیه شدن مملکت به خاطر برخورد ناشایستهای که نظام با بسیاری از گروههای کشورمان داشته و دارد، واقعا جدیست. برای کشوری که با این همه ارزشهای انسانی و امکانات طبیعی میتواند کشور قدرتمندی باشد، برای کشوری که میتوانست امروز یک ژاپن یا یک کره جنوبی باشد، اما متاسفانه خیلی بیشتر شبیه یک کره شمالی شده است، دغدغه و جدیت کار از هر زمانی بیشتر در میان هممیهنانمان احساس میشود. طبیعتا خلا جدی یک بدیل برای این وضعیت وجود دارد.
ما نمیتوانیم از مردم ایران توقع داشته باشیم، هرچه قدر هم که میدانیم ناراضی هستند، بدون دانستن اینکه بدیل چیست و راهکار کجاست، همینطوری بریزند توی خیابان و باز کشته دهند یا کشته شوند. اینکه معنا ندارد و اصلا انتظار بیموردی است. اما اگر هدایت صحیح و هماهنگی صحیح وجود داشته باشد، به تمام این خواستهها میتوانیم دست پیدا کنیم. البته به شرطی که اولویتها را درست تشخیص دهیم و بدانیم که امروز، این اولویت رسیدن به حق برگزاری انتخابات آزاد است. در جستوجوی این حق اساسی باشیم که در فردای آزاد ایران هر شهروند ایرانی دارای هر عقیدهای که باشد، حق رای و حق مشارکت داشته باشد و در نظامی که در آن حکومت مردم و مردم سالاری پابرجاست، بتواند به حقوق اجتماعی و سیاسی خودش دست پیدا کند.
برداشت شما از خواسته اصلی امروز جامعه مدنی ایران چیست؟ در شرایط فعلی که سکوت بر جامعه حکمفرماست، برداشت شما از آن چیزی که در ناخوداگاه جمعی ایرانیان میگذرد چیست و چه جوابی برای آن خواسته اصلی دارید؟
خواستهها متعدد است، منتهی مسئله ترتیب اولویت این خواستههاست. وقتی وضعیت اقتصادی در یک کشور این قدر وخیم است که آه و ناله مردم به این شدت شنیده میشود، طبیعتا اولین دغدغه مردم وضعیت اقتصادی خودشان است و این طبیعیست. خیلیها قبل از این که بتوانند شکمشان را سیر کنند، به فکر حل مشکل گرسنگیشان هستند تا فرض کنید مسائلی چون سکولاریسم یا انتخابات آزاد یا حقوق بشر یا دموکراسی به ترتیب اولویت. ولی به محض این که دغدغههای اقتصادی و پاسخهایی که به این مسائل باید داده شود در نظر گرفته میشود، مسلما نیازهای بعدی پیش خواهد آمد. شرایط اقتصادی، شرایط اجتماعی، حقوق مساوی، امکان شرکت در سیاست و خیلی مسائل دیگر از این قبیل.
طبیعتا الان با این وضعیتی که کشورمان دارد، شهروندان مملکتمان در وهله اول دچار یک گرفتاری اساسی اقتصادی هستند، مثلا دو شیفته کارکردن با حقوق کم در مقابل گرانی و از بین رفتن ارزش پول کشورمان. خیلی مشکلات از این قبیل وجود دارد که امروز در درجه اول اهمیت قرار دارد. منتهی فکر میکنم که هممیهنانم آن قدرهم بیتوجه به این نیستند که وقتی چنین بحرانی پیش میآید، دستکم یک دلیل اساسی برای این بحران وجود دارد. نهایتا مشکل را باید در ماهیت نظامها در نظر گرفت. ایران به عنوان یک کشور تولیدکننده نفت شاید امروز باید جزو ۲۰ کشور قدرتمند جهان میبود، اما حتی با نصف یک کشور آفریقایی هم نمیتوانیم رقابت کنیم. چه شرایطی باعث این وضعیت شده است؟ این سئوالات اساسیست که حتما جامعه از خود میپرسد و آنجاست که نقش اساسی فرهیختگان، متخصصین، اقتصاددانان، کسانی که میتوانند پروژه و برنامه ارائه دهند پررنگتر میشود.
در شرایط شفافیت و حکومتهای مسئول و دموکراتیک از حداکثر توان بالقوه یک کشور استفاده میشود ولی وقتی شما یک سیستم مافیایی دارید که در راس آن تمام اندوختههای یک کشور را هزینه هدفی میکند که اصلا به منافع کشور ما یا ملت ما ربطی ندارد. وقتی یک سیستم به اصطلاح مافیایی - اطلاعاتی آن بالا نشسته و همه چیز را قبضه کرده، مسلم میدانید که منافع آن به جیب مردم ایران نخواهد رفت و در جهت دیگری استفاده خواهد شد. اینها جزو بدیهیات است.
بههرحال به ترتیب این اولویتها فکر میکنم جامعه ما در وهله اول دغدغه اقتصادی دارد، طبیعی هم هست که الان این وضعیت باشد. منتهی بایستی درک کنند که فقط اکتفا به حل مشکلات اقتصادی در ادامه این وضعیت مشکل اساسی را هرگز حل نخواهد کرد. به همین دلیل است که باید به یک راهکار سیاسی جدی فکر کنیم که کل مسئله را در نوع نظام جستجو میکند، نه در وضعیت کنونی.
به نظر میرسد در شرایطی که رهبری سیاسی اپوزیسیون در داخل کشور سرکوب شده، نگاهها بیش از پیش به خارج از کشور دوخته شده است. در ماههای اخیر هم در بین طیفهای گوناگون اپوزیسیون ایران بیشتر از گذشته درباره لزوم وحدت صحبت شده است. در این شرایط این پیشنهاد مشخص مطرح شده که در جامعه چند میلیونی ایرانیان خارج از کشور برای ایجاد یک نهاد نمایندگی واقعا منتخب یک انتخابات آزاد برگزار شود. درباره پیشنهاداتی از این دست چه فکر میکنید؟
شخصا نسبت به این فکر عکسالعمل منفی دارم، به چند دلیل. بر فرض که برگزاری چنین انتخاباتی امکانپذیر باشد و شما بتوانید ماهیت حقوقی و حقیقی افراد را داشته باشید. فرض کنید آنهایی که پیشنهاد میدهند از طریق اینترنت یا چنین کانالهایی این کار انجام شود. اولا ابتدا به ساکن، این کار خود به خود یک نوع تبعیض است نسبت به اکثریت مردم داخل که در چنین انتخاباتی نمیتوانند شرکت کنند. از این نظر بیمعناست.
ثانیا مهم این نیست که ما از طریق انتخابات بخواهیم فرض کنید یک مشروعیتی برای فعالانی که در این جهت میخواهند کار کنند پیدا کنیم. چون مشروعیت بر مبنای تحویل دادن کار درست و تایید و پشتیبانی مردم درون از این فعالیتها است، نه این که حالا کسانی انتخاب شدهاند یا نشدهاند.
مبنای مشروعیت آن کشش و مقبولیت کاریست. هر کسی که امروز در صحنه در این جهت فعالیت میکند، براساس کاری که تحویل میدهد و برنامهای که ارائه میدهد، برآن مبنا میتواند کشش و پشتیبانی مردم درون را جستوجو کند. پس این حرفها بیشتر بیراهه رفتن است و کل مشکل را الزاما حل نمیکند و حتی ممکن است خطرناک باشد و گرفتاریهای بسیار زیادتری را ایجاد کند.
در بین نیروهای اپوزیسیون ایران، برسر این که ایران فردا باید کشوری دموکرات، آزاد و مردمی باشد وحدتنظر وجود دارد. اما اگر دوباره در ایران معترضان با قصد تغییر رژیم به خیابانها بیایند و تغییراتی یکباره رخ دهد، امنیت چهطور برقرار خواهد شد؟ در این شرایط مثلا جلوی دزدی و ناامنی احتمالی را چه نهادی یا چه سیستمی خواهد گرفت؟ آیا به این مسئله فکر کردید؟
این مسئلهایست که در کشورمان کلیدی است نه فقط به خاطر مسئله بسیار واضح حفظ نظم و حقوق که بخشی از آن دقیقا بستگی دارد به آن چیزی که در اولین سئوالتان پرسیدید. نقش فعالی که نیروهای انتظامی میتوانند در حفظ امنیت کشور داشته باشند. این یک مسئله کلیدیست نه فقط بهخاطر امنیت مرزی، بلکه بهخاطر امنیت درونی و اجتماعی. اما من معتقد هستم که در هر وهلهای که میخواهیم کار را آغاز کنیم، اگر در همان فاصله زمانی آنی نتوانیم یک دادگستری کاملا مستقل و قوی داشته باشیم، طبعا دستیابی به این حقوق و رعایت اصول و حفظ حقوق شهروندان کار مشکلیتری خواهد بود.
از هم اکنون حقوقدانان، قضات و افرادی که در این مورد تخصص دارند باید فکری اساسی کنند که چگونه میشود یک نهاد قضایی بسیار قوی و مستقل در کشور داشته باشیم. این یک امر بسیار کلیدی در هر مرحله است که از هم اکنون میتوان برای آن برنامهریزی کرد. ثانیا اینکه چگونه میتوان ضریبهای اطمینانی را برای جامعه ایجاد کرد، از لحاظ نقشی که جامعه مدنی در این مورد دارد، مسئله را بسیار مهمتر میکند.
مقصودم این است که بسیار فراتر از ساختارهای حکومتی یا اداری کشور، نقش جامعه به مفهوم نیروهایی که غیر دولتی هستند یا اصولا جامعه مدنی یک امر کلیدیست. آزادی مطبوعات، حق تشکیل سندیکاها، مسائلی که به حقوق زنان و به مسائلی که از این قبیل میپردازد، خیلی فراتر و حتی جدا از سیستم و نظام و قانون آن حکومت یا آن مملکت، ابزار کاری است که میتواند این ضمانتها را برای جامعه فراهم کند.
البته هر جامعهای که به شکل انفعالی با این قضیه برخورد کند، اغلب به این مسائل دست پیدا نمیکند. از این لحاظ باید جامعه ما به شکل بسیار فعال درجستوجوی این برنامهها باشد. در اصل اگر ما از ابتدا مشارکت نیروهای اجتماعی و سیاسی را در تمام امور مملکتی داشته باشیم و یک نظارت مستقیم از اول در کار دخالت داشته باشند، رعایت تمام این مسائل و تضمین تداومش، مسلما مستحکمتر و قویتر خواهد بود.
ساده بگویم، بیشترین ضریب حفظ آنچه به آن دست پیدا کردهایم، ارتباط مستقیمی دارد با میزان مشارکتی که مردم در کار خواهند داشت، حال چه توسط احزاب و نمایندگانشان و چه توسط خودشان، مشارکت کامل در تمام ارکان مختلف جامعه. ولی همان طور که گفتم مسئله دادگستری مستقل و قوی یک امر بسیار کلیدیست که شاید در گذشته هم میتوانست جلو خیلی از بحرانهایی را که در مملکت با آنها مواجه بودیم بگیرد. ولی حداقل اگر درس خوبی از تاریخ گرفته باشیم، باید بدانیم که هر حکومتی که قانونمند است، طبعا باید یک ساختار قانونی بسیار قوی داشته باشد. بدون آن مشکل است که بتوان قانون را حفظ کرد.
اخیرا در مصاحبهای از اسرائيل خواستهاید که به جای تهدید به حمله نظامی، به اپوزیسیون ایران کمک کند. این سخن کمی کلیست. لطفا درباره این پیشنهاد و کمک بیشتر توضیح دهید.
متاسفانه الان عدم شفافیت برنامه اتمی رژیم وضعیتی را بهوجود آورده که کشور ما میتواند بهزودی با خطر حمله نظامی مواجه شود. در محافلی که صحبت از جنگ و حمله به ایران است، همیشه کوشش کردهام راهکارهایی را به دنیا پیشنهاد کنم که تا آنجا که ممکن است از یک برخورد خصومتآمیز با کشورمان پرهیز شود. یعنی به جهانی که از یکطرف گفته است اگر دیپلماسی جواب نداد تنها چاره بعدیمان حمله به ایران است میخواهم بگویم شما این وسط یک چیز اساسی را فراموش کردهاید و آن هم خود مردم ایران هستند. مردم ایران بهترین نیرو برای مقابله با نظام خودشان هستند و تاکنون بدون کوچکترین پشتیبانی رفتند و این همه ریسک و خطر کردند. نمونه بارزش را هم در تمام این نهضتهای اخیر دیدهایم.
حال به جای این که شما به فکر حمله به ایران باشید، بیایید از مردم ایران حمایت کنید. از تمام نیروهایی که امروز در داخل ایران به عناوین مختلف فعالالیت میکنند و میخواهند در مقابله با این رژیم آینده خودشان را به دست خودشان بگیرند حمایت کنید. آیا این به صلاح نیست که از این ملت حمایت کنید تا این که بخواهید به کشور ما حمله نظامی کنید؟ در این بحث با دنیا مواجه هستم.
اگر مقصود از اپوزیسیون به مفهوم ساختارهای هماهنگی در خارج است، ما هیچ نیازی به کمک گرفتن از هیچ دولت خارجی نداریم. چون به اندازه کافی و به صورت بالقوه امکانات مالی در میان ایرانیان داخل و خارج وجود دارد که بتواند این هزینهها را بپردازد، بدون این که بخواهیم به یک کشور خارجی وابستگی پیدا کنیم. منتهی اگر قرار است دولت یا کشوری در حمایت از مردم ایران اقداماتی انجام دهد، هر امکاناتی که میتواند در اختیارشان باشد، باید در اختیار مردم ایران قرار گیرد. امیدوارم سخن من این طور تحریف نشود که مقصود من حمایت از اپوزیسیون است. مقصود من حمایت از نهضت مقابله و مخالفت مردم به مفهوم اپوزیسیون رژیم است. امیدوارم این نکته را برای شما روشن کرده باشم.
ایشان در گفتوگو با دویچه وله ضمن توضیح این موضوع از ضرورت تشکیل کنگره ملی و دادگستری مستقل برای تامین امنیت آینده ایران سخن گفتند.شاهزاده رضا پهلوی در گفتوگویی اختصاصی با دویچه وله دیدگاههای خود درباره "تشکیل کنگره ملی"، "دادن احساس امنیت به بدنه نیروهای مسلح همچون سپاه و عوامل انتظامی در فردای ایران"، "نسبت او با بدنه جنبش سبز"، "تشکیل نهاد نمایندگی انتخابی ایرانیان خارج از کشور"، "چگونگی برقراری امنیت در صورت برگشت دوباره معترضان به خیابان ها و ایجاد تغییرات سریع و یکباره در ایران" را تشریح کرد.
وی همچنین توضیح داد که چرا در یکی از مصاحبههای اخیر خود از اسرائيل خواسته است که «بهجای تهدید نظامی به مردم ایران کمک کند.» ولیعد سابق ایران میگوید قضات و حقوقدانان از هماکنون باید برای تشکیل یک نهاد قضایی مستقل در کشور فکری اساسی کنند.
او معتقد است درصورت به وجود آمدن تغییرات سریع و یکباره در ایران، بهسرعت باید برای تامین امنیت مردم یک دادگستری کاملا مستقل و قوی بهوجود بیاید.
بشنوید: گفتوگو با شاهزاده رضا پهلوی ولیعهد ایران
دویچه وله: در سالهای گذشته و بهخصوص در صحبتها، سخنرانیها و گفتوگوهای اخیرتان، یک نقطه اشتراک وجود دارد و آن دادن احساس امنیت به کسانی است که به تعبیر شما "در این نظام گیر کردهاند، مثل بدنه سپاه و عوامل انتظامی". به چه علت روی این نکته تمرکز کردید که "بدنه نیروهای مسلح ایران گناهگار نیستند و باید در آینده ایران آتیه داشته باشند"؟ در شرایط فعلی چه ضرورتی میبینید که نیروهای مسلح ایران را مخاطب قرار دهید؟
شاهزاده رضا پهلوی: در یک همایش مدنی، اجتماعی، سیاسی به دور از خشونت بر مبنای نافرمانی مدنی، یکی از فاکتورهای کلیدی در مقابله مردم با یک نظام سرکوبگر، عملکرد و موضعگیری نیروهای انتظامی آن رژیم در زمان حرکت مردم است. این مسئله فقط مخصوص ایران نیست. در بسیاری از این روندها که مردم کشورها توانستهاند از طریق نافرمانی مدنی حکومتهای مستبد را به پایین کشند و یک نظام مردمی را جایگزین آن کنند، اغلب نیروهای انتظامی طرف مردم را گرفتهاند یا حداقل به صورت بیطرفانه عمل کردهاند و طرف رژیم را نگرفتهاند.
برای تحقق تغییر سیاسی با حداقل هزینه و خشونت، این امر بسیار کلیدیست. دقیقا یکی از فلسفههای نافرمانی مدنی به دور از خشونت، پرهیز از زد و خورد و کشت و کشتار است. مقدار زیادی از پرهیز خشونت بستگی به این دارد که موضعگیری نیروهای انتظامی در ارتباط با مردم چیست؟ در نظامهای سرکوبگر، وقتی عوامل نظامی به آینده خودشان در ماورای چنین نظامهایی فکر میکنند، بسیار مهم است که از جانب مردم احساس امنیت بکنند.
باید احساس امنیت کنند که اگر فردا ما خواستیم به این نظام پشت کنیم و طرف مردم را بگیریم، آیا مردم نسبت به ما یک برخورد خشونتآمیز و انتقامجو خواهند داشت یا در آغوش خودشان ما را خواهند پذیرفت؟ گیرم که ما مجبور شدهایم در آن زمان یکسری دستورات را بر مبنای شغلمان اطاعت کنیم. بعضی وقتها وادار شدهاند با درگیری و خشونت نسبت به مردم خودشان برخورد کنند. این مورد را در شرایط مختلفی بهخصوص در بلوک شرق در زمان جنگ سرد، مثل مجارستان، چکسلواکی، لهستان و خیلی نمونههای دیگر دیدهایم.
بنابراین مسئله فقط این نیست که ما در جستوجوی آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و حاکمیت ملی هستیم. ما بهعنوان یک ملت ضمنا باید درک کنیم، یکی از راههای کم هزینهتر برای مردم تاکتیکها و متدهایی است که نافرمانی مدنی بهترین الگوی آن است. با این تضمین برای نیروهای انتظامی که از آینده خودشان نگران نباشند و این شامل دنبال کردن مسئله در قالب یک عفو عمومی و آشتی ملی است. اینکه شخصا بسیار تاکید میکنم بر نیروهای نظامی، به دو علت است. اولا فراموش نکنیم که بسیاری از این افراد، چه در سپاه، چه در ارتش و چه در سایر بخشهای انتظامی کشور، هرچه باشد اولین مدافعان مرزهای ما و تمامیت ارضی کشور ما بودهاند. زمان جنگ ایران و عراق را فراموش نکنیم. آنها به همان اندازه کشته دادهاند که دیگران، به خاطر مملکتشان. پس با جامعه خودمان است تا یک برخورد معقول داشته باشد که ما چگونه میتوانیم با حداقل هزینه ممکن، چه جانی و چه مادی، به آن آزادی که میخواهیم دست پیدا کنیم. در اینجا رابطه مردم با نیروهای انتظامی امری بسیار کلیدی است.
بنابراین هرچه نیروهای انتظامی بیشتر تضمین داشته باشند که مردم کشور خودشان فردا با حس انتقامجویی با آنها برخورد نخواهند کرد، امکان پیوستن آنها به مردم بسیار بیشتر فراهم خواهد شد. سرانجام فکر میکنم برای این کشور که به اندازه کافی تلفات و کشته و زجر و سختی کشیده، برای اینکه بخواهیم به امنیت، به صلح و به خیلی مسائل دیگر برسیم، ما نمیتوانیم با آیندهای سروکار داشته باشیم که همچنان این دور باطل انتقامجویی و توحش ادامه داشته باشد. این یک امر کلیدیست که فکر میکنم اگر هممیهنانم همین الان درست با این مسئله برخورد بکنند، اهمیت آن را درک خواهند کرد.
شما پیشتر از تشکیل "کنگره ملی" با هدف همراه کردن همه نیروهای اپوزیسیون خبر داده بودید، صحبت اتحاد همیشه بوده است، اما پس از انقلاب طیفهای مختلف اپوزیسیون ایران نتوانستهاند روی خواسته مشترکی متحد شوند. شما چهطور، با چه برنامهای و با چه هدفی میخواهید طیفهای مختلف اپوزیسیون را گرد خواستهای مشترک همراه و متحد کنید؟ و اصلا در شرایط فعلی چنین کاری شدنی ست؟
البته که شدنیست، مسئله تشخیص اولویتهاست. در این که ما یک مملکت کثرتگرا در تمام دیدگاههای اجتماعی ـ سیاسی ـ عقیدتی داریم بحثی نیست. یک پلورالیسم سیاسی در جامعه ما مدتهاست که بوده، هست و خواهد بود. خیلی هم خوب است که چنین پلورالیسم سیاسی داشته باشیم. اما اگر بخواهیم قبل از اینکه یک نظام دموکراتیک در کشور داشته باشیم، صرفا از دید صنفی یا حزبی یا ایدئولوژیک با مسائل برخورد کنیم، اولویت کار را درست تشخیص ندادهایم. ما روزی میتوانیم در آن دموکراسی به اهداف سیاسی، اقتصادی و رقابتهای حزبی در اداره امور مملکت و تعیین سیاست دولت اشتغال پیدا کنیم که اصلا چنین نظامی در اختیار ایران و مردم ایران باشد.
وقتی در قانون اساسی ما مواضع تبعیضآمیز علیه شهروندان ایران به خاطر تعلقات ملی، قومی، مذهبی یا ایدئولوژیک نهفته است، اولین اولویت رسیدن به این حقوق است. این وسط بین یک چپی یا یک دست راستی، یک مشروطهخواه یا یک جمهوریخواه و حتی آدمی که در قالب یک نظام سکولار به مفهوم جدایی دین از سیاست، ملی ـ مذهبی فکر میکند (این مسئله برای دستیبابی به دموکراسی بسیار کلیدی است)، فرقی نیست. در این اولویت میتوان تشخیص داد چه مخرج اشتراکی بین نیروهای آزادیخواه و دموکرات وجود دارد که بتوانند به مقصودی مشترک برسند؟
اولین سئوال طبیعی که الان با آن مواجه هستیم، این است که در کشورمان انتخابات آزاد نیست، آزادی بیان و آزادی پس از بیان هم نیست. در اصل ما تا به این مرحله کار نرسیم، هر تفکر دیگری ثانوی است و اولویت را بایستی درست تشخیص داد. اگر این مبنای کار باشد، یک مرزبندی بیشتر نیست و من در این مرحله از کار جامعه خودمان را از نظر سیاسی فقط به دو بخش تقسیم میکنم. آنهایی که همچنان درصدد حفظ این نظام و قالب و قوانین و ماهیت این نظام هستند. حالا اسمشان را چه اصلاحطلب بگذاریم، چه اصولگرایان حکومتی که اینها یک سوی قضیه هستند و ما با آنها نه حرفی داریم و نه بحثی و نه دیالوگی میتوانیم داشته باشیم. یا آنهایی که در اکثریت هستند و آنسوی خط قرار گرفتهاند. یعنی درک کردهاند تا زمانی که این نظام سر کار است، مسائل عمده ایران چه اقتصادی، چه اجتماعی، چه سیاسی، هرگز حل نخواهد شد و بایستی از این نظام گذار کرد و به نظامی که بدیل این حکومت مذهبیست برسیم، برای این که بتوانیم به حاکمیت واقعی مردم دست پیدا کنیم.
در این صفبندی است که اکثریت نیروهای سیاسی دموکرات سکولار میتوانند همدیگر را پیدا کنند. البته با حفظ عقاید و اختلافسلیقه در فرم نظام یا شکل نظام یا فرض کنید میزان تمرکز یا عدم تمرکز آن نظام در آینده. این بحثیست که طبیعتا نمایندگان منتخب مردم توسط یک مجلس مؤسسان در فردای این نظام باید بدان بپردازند. پس اکنون اولویت دغدغه اپوزیسیون سیاسی این نظام فقط یک چیز میتواند باشد و آن هم یک پروژه مشترک برای حق برگزاری انتخابات آزاد است و این دقیقا توقعیست که از جهان داریم. حال چون میدانیم که جمهوری اسلامی داوطلبانه صحنه قدرت را ترک نخواهد کرد، چارهای جز این نیست که در ماورای این نظام و با سرنگونی این نظام به فضایی برسیم که در آن بتوانیم این حقوق را بازپس گیریم، حقوقی که این نظام هرگز به ما داوطلبانه نخواهد داد. به همین منظور، تا روزی که بتوانیم به حق انتخابات آزاد دست پیدا کنیم، بایستی یک کمپین نافرمانی مدنی داشته باشیم و به نظر من اولین اولویت کار همه دموکراتها در شرایط کنونی باید همین مسئله باشد.
به مرزبندی و تقسیم جامعه از نظر سیاسی به دو بخش اشاره کردید ولی "جنبش سبز" از طیفهای مختلفی تشکیل شده است. در بدنه آنچه که جنبش سبز نامیده میشود، ممکن است برخی تصور کنند چون این جنبش در داخل ایران شکل گرفته و برخی از مقامات سابق جمهوری اسلامی ایران در این جنبش حضور دارند و به تعبیر آنها هزینه دادهاند، پس باید فاصلهشان را با شما حفظ کنند. چهطور میخواهید این افراد و این طیف را با خود همراه کنید؟
صورت مسئله همان است. بههرحال برخی در این جنبش ممکن است همچنان خواستار تغییرات در قالب همین نظام باشند و بعضیها هم به این نتیجه رسیدهاند که این کار هم فایده ندارد. اما در شرایط فعلی شاید خیلی از آنها نتوانند آنطور که باید و شاید منتهای خواستهشان را بیان کنند. به هرحال نمیتوانیم از افراد بخواهیم که به قول معروف پشتشان را به دیوار بکنند و به بیان تمام مسائل وارادشان کنیم، در جایی که میدانیم بیان راسخ عقاید به طور کاملا شفاف ممکن است برایشان گران تمام شود. این فرض را باید همیشه در نظر داشت.
حال فرض بگیریم که عدهای همچنان معتقدند که نه، در همین قالب نظام باید به اصلاحات دست پیدا کرد و ذره ذره به این حقوق دست پیدا کرد. اگر از من میپرسید، با تجربهای که در این ۲۰ سال دیدهایم، از زمان خاتمی بگیرید تا امروز، بارها و بارها مردم ایران این سعی را کردهاند، سرشان به سنگ خورد و رژیم هم این بازیها را کرده است. هم از یکطرف با مردم خودش بازی کرد تا وانمود کند و به دنیا نشان دهد که ما پروسه انتخابات داریم، بنابراین ایران یک کشور دموکراتیک است. مفهوم دموکراسی را هم دو سال پیش زمان انتخابات آخر، کاملا درک کردیم. مسئله این است که موضعگیری این نیروها، یا رهبرانش، یا فعالانش نسبت به این آلترناتیو و بدیلی که امروز مطرح است، امری است که در نهایت خودشان باید پاسخگو باشند. اما نهضت مردم ایران و خواستههای دیرینهشان برای دستیابی به آزادی و حاکمیت بسیار فراتر از چهرهها یا رهبران خاص در یک زمان و شرایط خاص است. مسئله بسیار عمیقتر و فراگیرتر است.
مردم ایران هستند که نهایتا رهبران خودشان را پیدا و دنبال خواهند کرد. مسئله من امروز این است، کسانی که مدعی هستند یک رسالت یا یک وظیفه یا یک اعتقاد سیاسی برای رسیدن به آن اهداف دارند، در هر دستهبندی سیاسی ـ اجتماعی که باشند، شخصا تشویق میکنم که در حد توانشان از این اصول و خواستههای هم میهنانشان دفاع کنند و تا آنجایی که میتوانند در جستوجوی این مهم باشند. البته اگر ما بتوانیم با هارمونی بیشتر، با همکاری بیشتر بر مبنای پروژههای مشترک این کار را پیش ببریم، بسیار کار مردم ایران آسانتر خواهد بود. چه از نظر هدایت و هماهنگی این جنبش و چه از نظر هر حرکت دیگری که به مفهوم عملی بایستی در داخل ایران اتفاق بیافتد. منتهی اساس مشروعیت هر اقدامی، نهایتا باید تایید و پشتیبانی مردم کشور ایران باشد. هر کار دیگری عبث خواهد بود، اگر پشتیبانی و این کشش را در درون کشور نداشته باشد فقط در حد یک ادعا باقی خواهد ماند. این مسئله را نباید فراموش کرد.
در هفتهها و ماههای اخیر اینجا و آنجا مطرح شده، در شرایط فعلی که جنبش اعتراضی نسبت به دو سال پیش فروکش کرده، شما درصدد به دست گرفتن رهبری جنبش هستید؟ لطفا واضح و صریح نظر خودتان را دراینباره بفرمایید.
باز تاکید میکنم که من هرگز و هیچ وقت ادعای نمایندگی یا رهبری هیچ دسته یا گروهی را نکردهام و نخواهم کرد. اما با انتظاراتی که بسیاری از هممیهنانم از من دارند، یک رسالت بسیار مهم دارم و آن هم کمک کردن به اتحاد و همبستگی و همکاری هرچه بیشتر بین نیروهای سیاسی در این مرحله زمانی است. در این مورد مسلم بدانید که من سالهاست تلاش میکنم. با توجه به اینکه امروز جو بسیار فرق کرده است. نگرانی نسبت به عواقب سیاستهای ماجراجویانه نظام برای کشورمان جدیتر از همیشه است. چه خطر جنگ به خاطر سیاست اتمی و چه خطر تجزیه شدن مملکت به خاطر برخورد ناشایستهای که نظام با بسیاری از گروههای کشورمان داشته و دارد، واقعا جدیست. برای کشوری که با این همه ارزشهای انسانی و امکانات طبیعی میتواند کشور قدرتمندی باشد، برای کشوری که میتوانست امروز یک ژاپن یا یک کره جنوبی باشد، اما متاسفانه خیلی بیشتر شبیه یک کره شمالی شده است، دغدغه و جدیت کار از هر زمانی بیشتر در میان هممیهنانمان احساس میشود. طبیعتا خلا جدی یک بدیل برای این وضعیت وجود دارد.
ما نمیتوانیم از مردم ایران توقع داشته باشیم، هرچه قدر هم که میدانیم ناراضی هستند، بدون دانستن اینکه بدیل چیست و راهکار کجاست، همینطوری بریزند توی خیابان و باز کشته دهند یا کشته شوند. اینکه معنا ندارد و اصلا انتظار بیموردی است. اما اگر هدایت صحیح و هماهنگی صحیح وجود داشته باشد، به تمام این خواستهها میتوانیم دست پیدا کنیم. البته به شرطی که اولویتها را درست تشخیص دهیم و بدانیم که امروز، این اولویت رسیدن به حق برگزاری انتخابات آزاد است. در جستوجوی این حق اساسی باشیم که در فردای آزاد ایران هر شهروند ایرانی دارای هر عقیدهای که باشد، حق رای و حق مشارکت داشته باشد و در نظامی که در آن حکومت مردم و مردم سالاری پابرجاست، بتواند به حقوق اجتماعی و سیاسی خودش دست پیدا کند.
برداشت شما از خواسته اصلی امروز جامعه مدنی ایران چیست؟ در شرایط فعلی که سکوت بر جامعه حکمفرماست، برداشت شما از آن چیزی که در ناخوداگاه جمعی ایرانیان میگذرد چیست و چه جوابی برای آن خواسته اصلی دارید؟
خواستهها متعدد است، منتهی مسئله ترتیب اولویت این خواستههاست. وقتی وضعیت اقتصادی در یک کشور این قدر وخیم است که آه و ناله مردم به این شدت شنیده میشود، طبیعتا اولین دغدغه مردم وضعیت اقتصادی خودشان است و این طبیعیست. خیلیها قبل از این که بتوانند شکمشان را سیر کنند، به فکر حل مشکل گرسنگیشان هستند تا فرض کنید مسائلی چون سکولاریسم یا انتخابات آزاد یا حقوق بشر یا دموکراسی به ترتیب اولویت. ولی به محض این که دغدغههای اقتصادی و پاسخهایی که به این مسائل باید داده شود در نظر گرفته میشود، مسلما نیازهای بعدی پیش خواهد آمد. شرایط اقتصادی، شرایط اجتماعی، حقوق مساوی، امکان شرکت در سیاست و خیلی مسائل دیگر از این قبیل.
طبیعتا الان با این وضعیتی که کشورمان دارد، شهروندان مملکتمان در وهله اول دچار یک گرفتاری اساسی اقتصادی هستند، مثلا دو شیفته کارکردن با حقوق کم در مقابل گرانی و از بین رفتن ارزش پول کشورمان. خیلی مشکلات از این قبیل وجود دارد که امروز در درجه اول اهمیت قرار دارد. منتهی فکر میکنم که هممیهنانم آن قدرهم بیتوجه به این نیستند که وقتی چنین بحرانی پیش میآید، دستکم یک دلیل اساسی برای این بحران وجود دارد. نهایتا مشکل را باید در ماهیت نظامها در نظر گرفت. ایران به عنوان یک کشور تولیدکننده نفت شاید امروز باید جزو ۲۰ کشور قدرتمند جهان میبود، اما حتی با نصف یک کشور آفریقایی هم نمیتوانیم رقابت کنیم. چه شرایطی باعث این وضعیت شده است؟ این سئوالات اساسیست که حتما جامعه از خود میپرسد و آنجاست که نقش اساسی فرهیختگان، متخصصین، اقتصاددانان، کسانی که میتوانند پروژه و برنامه ارائه دهند پررنگتر میشود.
در شرایط شفافیت و حکومتهای مسئول و دموکراتیک از حداکثر توان بالقوه یک کشور استفاده میشود ولی وقتی شما یک سیستم مافیایی دارید که در راس آن تمام اندوختههای یک کشور را هزینه هدفی میکند که اصلا به منافع کشور ما یا ملت ما ربطی ندارد. وقتی یک سیستم به اصطلاح مافیایی - اطلاعاتی آن بالا نشسته و همه چیز را قبضه کرده، مسلم میدانید که منافع آن به جیب مردم ایران نخواهد رفت و در جهت دیگری استفاده خواهد شد. اینها جزو بدیهیات است.
بههرحال به ترتیب این اولویتها فکر میکنم جامعه ما در وهله اول دغدغه اقتصادی دارد، طبیعی هم هست که الان این وضعیت باشد. منتهی بایستی درک کنند که فقط اکتفا به حل مشکلات اقتصادی در ادامه این وضعیت مشکل اساسی را هرگز حل نخواهد کرد. به همین دلیل است که باید به یک راهکار سیاسی جدی فکر کنیم که کل مسئله را در نوع نظام جستجو میکند، نه در وضعیت کنونی.
به نظر میرسد در شرایطی که رهبری سیاسی اپوزیسیون در داخل کشور سرکوب شده، نگاهها بیش از پیش به خارج از کشور دوخته شده است. در ماههای اخیر هم در بین طیفهای گوناگون اپوزیسیون ایران بیشتر از گذشته درباره لزوم وحدت صحبت شده است. در این شرایط این پیشنهاد مشخص مطرح شده که در جامعه چند میلیونی ایرانیان خارج از کشور برای ایجاد یک نهاد نمایندگی واقعا منتخب یک انتخابات آزاد برگزار شود. درباره پیشنهاداتی از این دست چه فکر میکنید؟
شخصا نسبت به این فکر عکسالعمل منفی دارم، به چند دلیل. بر فرض که برگزاری چنین انتخاباتی امکانپذیر باشد و شما بتوانید ماهیت حقوقی و حقیقی افراد را داشته باشید. فرض کنید آنهایی که پیشنهاد میدهند از طریق اینترنت یا چنین کانالهایی این کار انجام شود. اولا ابتدا به ساکن، این کار خود به خود یک نوع تبعیض است نسبت به اکثریت مردم داخل که در چنین انتخاباتی نمیتوانند شرکت کنند. از این نظر بیمعناست.
ثانیا مهم این نیست که ما از طریق انتخابات بخواهیم فرض کنید یک مشروعیتی برای فعالانی که در این جهت میخواهند کار کنند پیدا کنیم. چون مشروعیت بر مبنای تحویل دادن کار درست و تایید و پشتیبانی مردم درون از این فعالیتها است، نه این که حالا کسانی انتخاب شدهاند یا نشدهاند.
مبنای مشروعیت آن کشش و مقبولیت کاریست. هر کسی که امروز در صحنه در این جهت فعالیت میکند، براساس کاری که تحویل میدهد و برنامهای که ارائه میدهد، برآن مبنا میتواند کشش و پشتیبانی مردم درون را جستوجو کند. پس این حرفها بیشتر بیراهه رفتن است و کل مشکل را الزاما حل نمیکند و حتی ممکن است خطرناک باشد و گرفتاریهای بسیار زیادتری را ایجاد کند.
در بین نیروهای اپوزیسیون ایران، برسر این که ایران فردا باید کشوری دموکرات، آزاد و مردمی باشد وحدتنظر وجود دارد. اما اگر دوباره در ایران معترضان با قصد تغییر رژیم به خیابانها بیایند و تغییراتی یکباره رخ دهد، امنیت چهطور برقرار خواهد شد؟ در این شرایط مثلا جلوی دزدی و ناامنی احتمالی را چه نهادی یا چه سیستمی خواهد گرفت؟ آیا به این مسئله فکر کردید؟
این مسئلهایست که در کشورمان کلیدی است نه فقط به خاطر مسئله بسیار واضح حفظ نظم و حقوق که بخشی از آن دقیقا بستگی دارد به آن چیزی که در اولین سئوالتان پرسیدید. نقش فعالی که نیروهای انتظامی میتوانند در حفظ امنیت کشور داشته باشند. این یک مسئله کلیدیست نه فقط بهخاطر امنیت مرزی، بلکه بهخاطر امنیت درونی و اجتماعی. اما من معتقد هستم که در هر وهلهای که میخواهیم کار را آغاز کنیم، اگر در همان فاصله زمانی آنی نتوانیم یک دادگستری کاملا مستقل و قوی داشته باشیم، طبعا دستیابی به این حقوق و رعایت اصول و حفظ حقوق شهروندان کار مشکلیتری خواهد بود.
از هم اکنون حقوقدانان، قضات و افرادی که در این مورد تخصص دارند باید فکری اساسی کنند که چگونه میشود یک نهاد قضایی بسیار قوی و مستقل در کشور داشته باشیم. این یک امر بسیار کلیدی در هر مرحله است که از هم اکنون میتوان برای آن برنامهریزی کرد. ثانیا اینکه چگونه میتوان ضریبهای اطمینانی را برای جامعه ایجاد کرد، از لحاظ نقشی که جامعه مدنی در این مورد دارد، مسئله را بسیار مهمتر میکند.
مقصودم این است که بسیار فراتر از ساختارهای حکومتی یا اداری کشور، نقش جامعه به مفهوم نیروهایی که غیر دولتی هستند یا اصولا جامعه مدنی یک امر کلیدیست. آزادی مطبوعات، حق تشکیل سندیکاها، مسائلی که به حقوق زنان و به مسائلی که از این قبیل میپردازد، خیلی فراتر و حتی جدا از سیستم و نظام و قانون آن حکومت یا آن مملکت، ابزار کاری است که میتواند این ضمانتها را برای جامعه فراهم کند.
البته هر جامعهای که به شکل انفعالی با این قضیه برخورد کند، اغلب به این مسائل دست پیدا نمیکند. از این لحاظ باید جامعه ما به شکل بسیار فعال درجستوجوی این برنامهها باشد. در اصل اگر ما از ابتدا مشارکت نیروهای اجتماعی و سیاسی را در تمام امور مملکتی داشته باشیم و یک نظارت مستقیم از اول در کار دخالت داشته باشند، رعایت تمام این مسائل و تضمین تداومش، مسلما مستحکمتر و قویتر خواهد بود.
ساده بگویم، بیشترین ضریب حفظ آنچه به آن دست پیدا کردهایم، ارتباط مستقیمی دارد با میزان مشارکتی که مردم در کار خواهند داشت، حال چه توسط احزاب و نمایندگانشان و چه توسط خودشان، مشارکت کامل در تمام ارکان مختلف جامعه. ولی همان طور که گفتم مسئله دادگستری مستقل و قوی یک امر بسیار کلیدیست که شاید در گذشته هم میتوانست جلو خیلی از بحرانهایی را که در مملکت با آنها مواجه بودیم بگیرد. ولی حداقل اگر درس خوبی از تاریخ گرفته باشیم، باید بدانیم که هر حکومتی که قانونمند است، طبعا باید یک ساختار قانونی بسیار قوی داشته باشد. بدون آن مشکل است که بتوان قانون را حفظ کرد.
اخیرا در مصاحبهای از اسرائيل خواستهاید که به جای تهدید به حمله نظامی، به اپوزیسیون ایران کمک کند. این سخن کمی کلیست. لطفا درباره این پیشنهاد و کمک بیشتر توضیح دهید.
متاسفانه الان عدم شفافیت برنامه اتمی رژیم وضعیتی را بهوجود آورده که کشور ما میتواند بهزودی با خطر حمله نظامی مواجه شود. در محافلی که صحبت از جنگ و حمله به ایران است، همیشه کوشش کردهام راهکارهایی را به دنیا پیشنهاد کنم که تا آنجا که ممکن است از یک برخورد خصومتآمیز با کشورمان پرهیز شود. یعنی به جهانی که از یکطرف گفته است اگر دیپلماسی جواب نداد تنها چاره بعدیمان حمله به ایران است میخواهم بگویم شما این وسط یک چیز اساسی را فراموش کردهاید و آن هم خود مردم ایران هستند. مردم ایران بهترین نیرو برای مقابله با نظام خودشان هستند و تاکنون بدون کوچکترین پشتیبانی رفتند و این همه ریسک و خطر کردند. نمونه بارزش را هم در تمام این نهضتهای اخیر دیدهایم.
حال به جای این که شما به فکر حمله به ایران باشید، بیایید از مردم ایران حمایت کنید. از تمام نیروهایی که امروز در داخل ایران به عناوین مختلف فعالالیت میکنند و میخواهند در مقابله با این رژیم آینده خودشان را به دست خودشان بگیرند حمایت کنید. آیا این به صلاح نیست که از این ملت حمایت کنید تا این که بخواهید به کشور ما حمله نظامی کنید؟ در این بحث با دنیا مواجه هستم.
اگر مقصود از اپوزیسیون به مفهوم ساختارهای هماهنگی در خارج است، ما هیچ نیازی به کمک گرفتن از هیچ دولت خارجی نداریم. چون به اندازه کافی و به صورت بالقوه امکانات مالی در میان ایرانیان داخل و خارج وجود دارد که بتواند این هزینهها را بپردازد، بدون این که بخواهیم به یک کشور خارجی وابستگی پیدا کنیم. منتهی اگر قرار است دولت یا کشوری در حمایت از مردم ایران اقداماتی انجام دهد، هر امکاناتی که میتواند در اختیارشان باشد، باید در اختیار مردم ایران قرار گیرد. امیدوارم سخن من این طور تحریف نشود که مقصود من حمایت از اپوزیسیون است. مقصود من حمایت از نهضت مقابله و مخالفت مردم به مفهوم اپوزیسیون رژیم است. امیدوارم این نکته را برای شما روشن کرده باشم.
پارس دیلی نیوز:یادی از دو روشنگر بزرگ - رضا فاضلی و دکتر شجاع الدین شفا
24 فروردین سومین سالروز درگذشت بزرگمردی بود که نقشی بسیار مهم در جریان روشنگری جامعه ایران داشت.
رضا فاضلی مردی بود که در بیدار شدن بسیاری از خواب خرافات کمک کرد.
بزرگترین ویژگی های او در کارش نخست سیاسی نبودن و دیگری صراحت کلام بی مانندش بود.
فاضلی بر خلاف بسیاری درک کرده بود که گرفتاری ایران بیش از آنکه سیاسی باشد و تنها مربوط به امروز باشد فرهنگی است و در کنار این موضوع او بر خلاف برخی افراد دیگر که ادعای روشنگری دارند خود را وابسته به هیچ سیاستمدار زنده یا مرده ای نمی دانست و به سادگی و بدون ترس و البته تعصب هرکسی را زیر شلاق نقد می آورد.
صراحت کلام و در کنار آن ساده سخن گفتن این مرد سبب شده بود که کلام و سخنان او برای همگان قابل درک باشد.
فاضلی عزیز انسانی بسیار افتاده بود و هیچگاه بر خلاف بسیاری اجازه نداد که این القاب و واژه های کیلویی مانند دکتر و استاد را به او نسبت دهند.
هیچ چیز سبب نشد که فاضلی از روشنگری دست بکشد. حملات بیشماری که دستگاه های اطلاعاتی این جمهوری پربرکت بر علیه جان او انجام دادند ذره ای از ایستادگی او در راه روشنگری کم نکرد و حتی زمانیکه به اشتباه به جای خودش فرزندش بیژن را به قتل رساندند بازهم او ذره ای عقب ننشست و به راهش ادامه داد.
فاضلی همیشه تکرار می کرد که من نتیجه بذری را که خواهم کاشت نخواهم دید بلکه نسلهای پس از من نتیجه اش را درو خواهندکرد.
این مرد بزرگ برای بسیاری مانند من حکم پدر معنوی را داشت زیرا بسیار از او آموختم و تا ابد با یادش خواهم بود و در حد توانم راهش را ادامه خواهم داد.
دوستان عزیزی که پیگیر برنامه های این بزرگمرد بودند بی گمان تیتراژ برنامه اش را به یاد دارند و می توانند از اینجا دوباره تیتراژ برنامه ایشان را ببینند.
دکتر شجاع الدین شفا
27 فروردین دومین سالروز درگذشت نویسنده و پژوهشگر و روشنگر بزرگ سرزمینمان دکتر شجاع الدین شفا است.
دکتر شفا نزدیک به شش دهه از زندگی پربار خود در راه فرهنگ و مبارزه با خرافات گذاشت. بخش نخست فعالیتهای این بزرگمرد در راه هویت ملی و تاریخی ایران زمین بود و ایشان توجه ویژه ای به فرهنگ ملی ایران داشتند و سپس پس از روی کار آمدن این جمهوری پربرکت به روشنگری درباره ایدئولوژی حاکم پرداختند و پژوهش های بی مانندی از خود به جای گذاشتند که بی گمان تا سالها و دهه ها برای خردورزان و اندیشمندان ایرانی دارای ارزش و اعتبار خواهند بود.
دکتر شفا نیز به مانند رضا فاضلی هیچگاه در راه روشنگری کوتاه نیامد و نا امید نشد و با اینکه بارها و بارها جانش در خطر افتاد اما هیچگاه هدف اصلی را فراموش نکرد.
دکتر شفا تنها ایرانی است که تا به حال در وزارت فرهنگ کشور فرانسه برایش مراسم یادبود برگزار شده و این نشان از ارزش و اعتبار جهانی این مرد بزرگ دارد.
از اینجا می توانید کتابهای این بزرگمرد را دانلود کنید و از اینجا می توانید بخش کوتاهی از مراسم یادبود ایشان در وزارت فرهنگ فرانسه را مشاهده کنید.
یاد این دو بزرگمرد عرصه روشنگری گرامی و یادشان پر رهرو باد.
پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی.
کاوه از ایران
چند خبر
ایران پرس نیوز:وضعیت فلاکت بار مردم در حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی
سایت فرارو: مسؤولان محترم فردا خیلی دیر است! بارانی که سه روز پیش بارید، اگرچه پاک بود و رحمت خدا بود ولی به دلیل شرایط خاص مشکلاتی را دامنگیر برخی از هموطنان ساخت. یکی از این برخیها پسربچهای ساکن کرج است که همان روز در پل سقوط کرد. آرش 12 ساله امروز با مرگ دست و پنجه نرم میکند و مادرش از شکم پاره و دست و ستون فقرات شکسته فرزندش سخن میگوید. اما بیمارستان او را به دلیل فقر مالی، مرخص کرده است تا داروهای خودسرانه مادرش را بخورد و رفته رفته مرگ تدریجی را تجربه کند.
خبرهایی مشابه آنچه برای آرش رخ داده است، پیش از این نیز از گوشه و کنار به گوش میرسیدند. به تازگی نیز خبر پدیدهای جنجالی به نام «زیرمیزی» در بیمارستانها رسیده است که دلیل آن ناهماهنگی و نبود ساماندهی مناسب در نظام سلامت است.
نايب رييس انجمن پزشكان عمومی در این باره گفته است: «بيمهها، دولت و ... خود را كنار كشيدهاند و پزشكان را در مقابل مردم قرار دادهاند. ارتباط مالی كه در تمام دنيا بين پزشک و بيمار قطع شده در مملكت ما به صورت مخفيانه و در سايه انجام میشود.»
دكتر مسعود مسلمیفرد بر این باور است که بيمههای كشور ضعيف هستند و به جای تعیین تعرفههای مشخص، بيماریها را به صورت انتخابی و با تعرفههايی كه خودشان تعريف میكنند، پوشش میدهند. دليل اين موضوع نيز پایین بودن سرانه نظام سلامت در کشور است.
فاز دوم هدفمندی و اثرات نامطلوب بیشتر
از سوی دیگر این روزها اضطراب اجرایی شدن یا نشدن فاز دوم هدفمندی یارانهها سراغ حوزه بهداشت و سلامت نیز رفته است. وزیر بهداشت هم از هماکنون تأثیرات نامطلوب این اتفاق را برای حوزه خود گوشزد کرده است.
به عقیده مرضیه وحید دستجردی تنها در شرایطی فاز دوم هدفمندی اثرات منفی خود را بر سلامت و بهداشت مردم پهن نخواهد کرد که از درآمدهای حاصل از هدفمندی یارانهها بخشی به حوزه بهداشت و درمان و تأمین اجتماعی اختصاص پیدا کند.
سال 1388 و پیش از اجرای فاز اول هدفمندی یارانهها، وزیر بهداشت به مردم اطمینان خاطر داد که لایحه هدفمند کردن یارانهها در بخش بهداشت و درمان بهویژه دارویی هیچ تأثیری ندارد و وضعیت آینده نظام سلامت مانند روال گذشته خواهد بود. با این حال پس از گذشت مدت کوتاهی از اجرایی شدن این طرح، وزیر شاهد بروز مشکلاتی عدیده بود که توان انکار آنها را نداشت. به طوری که خود بارها درباره وضعیت نامطلوب بهداشت و فشار هزینهها بر مردم، زبان به انتقاد گشود.
با این شرایط پیشبینی دستجردی از اثرات نامطلوب بیشتر، به نگرانیهای مردم دامن زده است.
هفته گذشته نیز معاون درمان وزیر بهداشت از گرانتر شدن هزینههای درمان در سال 91 خبر داد.
به گفته حسن امامی رضوی برای نظم بهتر خدمات درمانی، باید سازمانهای بیمهگر توان پرداخت به موقع را داشته باشند؛ یعنی اگر تعرفه افزایش یابد و اعتبارات بخش دولتی قطع شود، اما سازمانهای بیمهگر قدرت پرداخت نداشته باشند، باز فشار هزینهها به مردم وارد میشود.
تأمین اجتماعی همچنان در محاق
در حالی که سازمانهای بیمهگر در شرایط کنونی وظیفهای خطیر بر دوش دارند و انتظار زیادی از آنها میرود، هفته گذشته خبر رسید که داروخانهها گرفتار بحران شدهاند و از این پس قرار است نسخههای تأمین اجتماعی به صورت نقدی محاسبه شوند.
علت این امر نیز تاخیر سازمان تأمین اجتماعی در پرداخت مطالبات داروخانهها عنوان شد که باعث شده نسخههای تأمین اجتماعی به صورت نقدی محاسبه شود.
هرچند سعید مرتضوی، مدیر جنجالی تأمین اجتماعی وعده داد که با تدارک 11هزار میلیارد ریال، بدهیهای تأمین اجتماعی را ظرف 15 روز پرداخت کند ولی در چند روز گذشته مسائل حاشیهای دیگر و حرف و حدیثها بر سر رفتن یا ماندن وی، چنان قوت گرفته است که به نظر میرسد تنها مسئله بیاهمیت همان پرداخت بدهیها و برداشتن فشار هزینهها از دوش مردم باشد.
ممکن است رئیس تأمین اجتماعی ماندگار باشد یا نباشد، مشخص نیست فاز دوم هدفمندی یارانهها اجرا بشود یا نشود و یا تعرفههای درمانی افزایش بیابند یا نیابند، اما مسلم این است که فردا برای آرش و آرشهایی که فقر مالی دستهایشان را بسته و توان پرداخت هزینههای درمان و بیمارستان را از آنها گرفته، خیلی دیر خواهد بود.
ایران پرس نیوز:التماسهای پسر نوجوان برای رهايی از چوبه دار
روزنامه شرق: پسر نوجوان كه در يك دعواي كودكانه نوجوان ديگري را به قتل رسانده در جلسه محاكمهاش درحاليكه اشك ميريخت با التماس از اوليايدم خواست او را ببخشند.. به گزارش خبرنگار ما، اين نوجوان كه مرتضي نام دارد يك سال قبل در يك درگيري جواني به نام اميرحسين را به قتل رسانده است. او كه در تمام مدت دادگاه گريه ميكرد، گفت هنگام درگيري از هيكل درشت مقتول ترسيد و او را با چاقو زد.
در ابتداي جلسه محاكمه كه صبح ديروز برگزار شد شفيعي نماينده دادستان پشت تريبون شعبه 74 دادگاه كيفرياستان تهران ايستاد و گفت: ماموران پليس
16 خرداد سال گذشته باخبر شدند جواني به نام اميرحسين با ضربه چاقو به قتل رسيده است. كساني كه اميرحسين را به بيمارستان رسانده بودند به پليس گفتند ضارب جواني به نام مرتضي است. نماينده دادستان تهران ادامه داد: پليس مرتضي را شناسايي و بازداشت و اين جوان به قتل اعتراف كرد. بنابراين با توجه به مدارك موجود در پرونده و درخواست اوليايدم خواستار صدور حكم قانوني هستم. در ادامه اولياي دم مقتول در جايگاه حاضر شدند و براي متهم درخواست قصاص كردند.
سپس مرتضي- متهم 17ساله- به دفاع از خودش پرداخت. او كه با شنيدن درخواست اوليايدم به شدت به گريه افتاده بود، گفت: اتهام قتل را قبول دارم و از كردهام پشيمانم. مرتضي در توضيح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: روز حادثه طبق معمول هر روز با دوستم حسن از خانه خارج شديم تا با هم گشتي بزنيم. ساعت حدود 9 بود كه با دوستم به سمت هيات عزاداري راه افتاديم. حسن ميخواست در راه از يك مغازه الكتريكي چيزي بخرد. او وارد مغازه شد و من بيرون ايستادم. چند جوان داشتند به سمت من ميآمدند. يكي از آنها را با دوستي اشتباه گرفتم و داشتم نگاهش ميكردم. همين كه نزديك شدند، فهميدم اشتباه گرفتهام و نگاهم را برگرداندم اما آنها اعتراض كردند. من به فردي كه نگاه كرده بودم گفتم تو را اشتباه گرفتهام و از آنها عذرخواهي هم كردم اما اميرحسين فحاشي ميكرد و داد ميزد. باهم درگير شديم. دوستم حسن از مغازه بيرون آمد تا به من كمك كند و دعوا بالا گرفت. دوستان اميرحسين يكدفعه رفتند. اصلا نفهميدم كجا رفتند. حسن و اميرحسين درگير بودند. حسن او را زده بود.
متهم ادامه داد: اميرحسين در يك لحظه حسن را رها كرد و به سمت من آمد. صورتش خوني بود. وقتي به سمتم آمد، ترسيدم. هيكلش بزرگ بود براي همين چاقو درآوردم تا بترسانمش. ميخواستم با اين كارم وادارش كنم عقب بكشد اما نترسيد. اصلا قصد زدن نداشتم. يكدفعه به سمتم آمد. چاقو به پهلويش برخورد. ترسيدم و دويدم. چند نفر از بچهها كه من را ميشناختند، پرسيدند چه شده است. گفتم دعوا كردهام. آنها من را به خانه بردند تا دست و رويم را بشويم بعد با برادرم تماس گرفتم و ماجرا را توضيح دادم و سراغ او رفتم. در راه چاقو را هم دور انداختم.
مرتضي در مورد اينكه چاقو را چه زماني خريده بود، گفت: دوهفتهاي ميشد كه چاقو را خريده بودم نه براي اينكه كسي را بزنم همينطوري خوشم آمد و خريدم.
سپس يكي از شاهدان در جايگاه ايستاد. او گفت: من درگيري را نديدم. در مغازه بودم كه متهم و دوستش آمدند و بعد هم زود بيرون رفتند. البته صدا شنيدم اما نفهميدم چه اتفاقي افتاده است. يكدفعه چند نفر كه دوستان مقتول بودند به مغازه من حمله كردند و همه شيشهها را شكستند. خسارت سنگيني به من زدند. با اينكه اصلا اين موضوع به من ربطي نداشت اما چون آنها از مغازه من بيرون آمدند دوستان مقتول فكر كردند من هم طرف مرتضي و دوستش هستم. بعد از اينكه شاهدان شهادت دادند و وكيل متهم دفاعيات خود را مطرح كرد، مرتضي دوباره در جايگاه حاضر شد و يكبار ديگر اتهامش را پذيرفت. او گفت: من دانشآموز سال دوم دبيرستان و زمان قتل مشغول تحصيل بودم، قسم ميخورم نميخواستم كسي را بكشم و زمان حادثه اصلا متوجه هم نشدم چه اتفاقي افتاد فقط ترسيده بودم چون مقتول هيكل درشتي داشت. از كارم خيلي پشيمانم و از اوليايدم درخواست دارم من را ببخشند.
بنا بر اين گزارش بعد از پايان جلسه محاكمه هيات قضات (اصغر عبداللهي، اروين، قاسمي، رسولي و رستمي) براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.
العربیه:صدای گریه مرتضوی نیز ضبط شده موجود است
العربیه: عضو هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی گفت صدای گریه سعید مرتضوی و قول صرف او برای استعفا ضبط شده و موجود است.
به گزارش خبرگزاری "ایلنا"، دهقانی در جمع خبرنگاران اظهار داشت: "دو بار در مجلس هشتم استیضاح از دستور خارج شد. یکی در جریان استیضاح وزیر خارجه که با عزل آقای ملکزاده رخ داد و دیگری استیضاح وزیر کار که با قول استعفای آقای مرتضوی از دستور خارج شد."
وی افزود: "ایشان در جلسات گفتند که به سر کار بر نمیگردند و در دیداری که با آقای حداد عادل صورت گرفت ایشان قول شرف دادند که استعفا میدهند و اگر استعفا مورد پذیرش قرار نگرفت خودشان دیگر بر نمیگردند."
یکشنبه 16-4-2012 با اعلام قول مرتضوی برای استعفا از سمت خود، شماری از نمایندگان امضا کننده طرح استیضاح عبد الرضا شیخ الاسلام وزیر کار،تعاون و رفاه اجتماعی، امضاهای خود را پس گرفتند.
دلیل استیضاح وزیر کار هم منصوب کردن مرتضوی به سمت صندوق تامین اجتماعی بود. مرتضوی از متهمان وقایع بازداشتگاه کهریزک است. این بازداشتگاه محل نگهداری شماری از دستگیر شدگان در جریان اعتراض های ریاست جمهوری سه سال پیش ایران است که در آن شماری از بازداشت شدگان در اثر شکنجه جان خود را از دست دادند.
عضو هیات رئیسه مجلس در ادامه اظهارات خود تصریح کرد: "مکالمات آقای مرتضوی به صورت ضبط شده موجود است و اگر ایشان بخواهند به قولشان عمل نکنند آن وقت ما هستیم و صدای ضبط شده ایشان در مجلس."
وی اضافه کرد: "صدای گریههای ایشان؛ صدای حرفهایی که زدند وجود دارد و قطعا انتظارمان این است که ایشان به قولشان جامه عمل بپوشانند."
پارس دیلی نیوز:فریادهای مرگ بر خامنه ای یک مسئول ارشد سابق وزارت اطلاعات در حین شلاق خوردن
این زندانی سیاسی 75 ساله زیر ضربات شلاق با فریادهای "مرگ بر خامنه ای" به واکنش میپردازد
در پی این فریادها، مسئولان دادسرای امنیتی اوین از آزاد نمودن ملک خودداری نموده و با انتقال او به دادیاری شعبه دوم دادسرای اوین به ریاست آخوندی بنام نوریان و با تفهیم اتهام "اهانت به رهبری"، با تشکیل پرونده جدید او را مجددا به زندان باز میگردانند.
***
بنابه گزارش ارسالی به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران " روز گذشته رضا ملک از مسئولین ارشد سابق وزارت اطلاعات که به دلیل افشای برخی از جزئیات قتلهای زنجیره ای از 12 تیر 1380 در زندان به سر میبرد و در حال حاضر در سالن دو بند 7 زندان اوین و خارج از بند 350 نگهداری میشود، تحت عنوان آزادی ناشی از اتمام محکومیت از بند خارج شده و پیش از آزادی برای اجرای حکم شلاق که تحت عنوان "نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی" از طریق انتشار فیلمی از درون زندان علیه وزارت اطلاعات اخیرا بدان محکوم شده بود، به دادیاری اجرای احکام دادسرای اوین (مقدس) منتقل میگرد.
این زندانی سیاسی سپس در یکی از اتاقهای طبقه زیرزمین دادسرای اوین که پیشتر حکم شلاق پیمان عارف به دلیل آنچه که اهانت به رییس جمهور خوانده شده بود، نیز در آنجا اجرا گردیده بود، منتقل شده و در حضور "خدابخش"
دادیار اجرای احکام دادسرای اوین به زمین خوابانده شده و شلاق تعزیری او در اقدامی تکراری از سوی دادسرای اوین بر تن برهنه و به صورت حدی اجرا میگردد که این زندانی سیاسی 75 ساله زیر ضربات شلاق با فریادهای "مرگ بر خامنه ای" به واکنش میپردازد
در پی این فریادها، مسئولان دادسرای امنیتی اوین از آزاد نمودن ملک خودداری نموده و با انتقال او به دادیاری شعبه دوم دادسرای اوین به ریاست آخوندی بنام نوریان و با تفهیم اتهام "اهانت به رهبری"، با تشکیل پرونده جدید او را مجددا به زندان باز میگردانند.
گزارشهای دریافتی از بند 7 اوین از وخامت شدید شرایط جسمانی این زندانی سیاسی مسن حکایت دارد.
گفتنی است این شلاق اخیرا به عنوان مجازات اتهام نشر اکاذیب از طریق انتشار فیلمی از درون زندان که در سال 88 انتشار یافت، توسط قاضی مقیسه رییس شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران و با شکایت وزارت اطلاعات صادر گردیده بود.
آذربایجان: برخی از اعضای بازداشتی گروه تروریستی وابسته به القاعده در ایران آموزش دیده اند.
وزارت امنیت ملی آذربایجان طی اطلاعیه ای اعلام کرد که اعضای بازداشت شده گروه تروریستی که طی عملیات نیروهای امنیتی آذربایجان در شهرهای مختلف این کشور افشا و منهدم شد، وابسته به القاعده هستند و برخی از آنها در ایران آموزش دیده اند.
وزارت امنيت ملی جمهوری آذربايجان 19 فروردین اعلام کرد که طی چند عمليات ضد تروريستی در شهرهای مختلف آذربایجان نیروهای امنیتی آذربایجان موفق به از بین بردن یک شبکه تروريستی شده است.
در درگيری نظامی ميان شبکه تروريستی و مامورين امنيتی در شهر گنجه، يک سرهنگ وزارت امنيت ملی آذربايجان کشته و چند مامور امنيتی زخمی شدند.
به گزارش خبرگزاری ترند، بنا بر گزارش وزارت امنیت ملی آذربایجان، وقار پادارف سرکرده این گروه تروریستی از اواسط تابستان سال تلاش برای ایجاد شبکه تروریستی و تجهیز آن با سلاح و تجهیزات جنگی را آغاز کرده است.
بنا بر تحقیقات این وزارتخانه، برخی از اعضای این شبکه با کمک نمایندگیهای مخفی القاعده در دنیا به سوریه منتقل شده و توسط شاخه "جهاد اسلامی" القاعده آموزشهای جنگی-عقیدتی دریافت کرده اند، برخی از آنها از سوریه به پاکستان و افغانستان رفته اند تا با نیروهای ناتو و امریکایی حاضر در افغانستان مبارزه کنند.
دسته دیگری از این گروه به ایران رفته و آموزشهای آمادگی بدنی، دیدبانی، گریز از دید و تعلیمات جنگی تکمیلی دریافت کرده اند.
در این گزارش توضیحات بیشتری درباره مکان آموزش، ارگانی که آنها را آموزش داده و نحوه ارتباط جمهوری اسلامی با القاعده داده نشده است.
این گزارش در ادامه می گوید که هدف از تشکلیل این شبکه، انجام عملیات تروریستی در مناطق مختلف آذربایجان برای ایجاد رعب و وحشت میان مردم، ایجاد ناامنی در کشور و حمله برخی ارگانهای انتظامی و امنیتی آذربایجان بوده است.
در این گزارش نام 18 نفر از افراد بازداشت شده عضو شبکه تروریستی وابسته به القاعده قید شده است که همگی شهروند آذربایجان هستند.
پخش یک «مستند» درباره نحوه آمادگی اسرائیل برای حمله به ایران
شبکه ده تلويزيون اسرائيل تنها رسانه ای در جهان است که برای نخستين بار امکان يافته است تا از فاصله ای بسيار نزديک در باره آمادگی های نيروی هوايی اسرائيل برای يک حمله احتمالی به تاسیسات هسته ای جمهوری اسلامی فيلم و گزارش تهيه کند، زيرا به گفته اين شبکه «لحظه حقيقت نزديک می شود».
در اين گزارش که شامگاه يکشنبه از اين شبکه پخش شد، خلبانان اسرائيلی که برای رويارويی احتمالی با ايران آماده می شوند، مورد مصاحبه قرار گرفتند و نظرات آنها در باره چنين عملياتی که اگر قطعی شود و مخاطرات عظيمی که خود آنها به جان می خرند، پرسيده شد.
اين گزارش در روزهای پيش از آغاز مذاکرات ايران با کشورهای دائم عضو شورای امنيت و آلمان در استانبول ترکيه بر سر پرونده هسته ای ايران، فيملبرداری و تهيه شده بود اما يک روز پس از ابراز خشنودی طرف های مذاکره کننده در استانبول، از شبکه ده اسرائيل پخش شد.
عصر همان روز نخست وزير اسرائيل در ملاقات با جو لیبرمن، سناتور يهودی مستقل آمريکايی، گفت که مذاکرات استانبول «يک دستخوش پنج هفته ای ديگر به ايران داده است تا در اين مدت برنامه غنی سازی اورانيوم خود را پيش ببرد»؛ سخنانی که به فاصله يکی دو ساعت پس از آن با واکنش باراک اوباما، رييس جمهوری آمريکا روبرو شد که گفت: تنها چيزی که به ايران داده شده است، تحريم های سخت بوده است و اگر ايران در تمکين به خواسته جهانی در برنامه هسته ای خود جديت بيشتر نشان ندهد، تحريم های بيشتری نيز در انتظار ايران خواهد بود.
در گزارش شبکه ده تلويزيون اسرائيل گفته شد که اگر تلاش های سياسی جهانی برای وادار کردن ايران به تغيير مسير برنامه هسته ای اين کشور موفقيت آميز نباشد و نخست وزير اسرائيل سرانجام به سوی گزينه نظامی پيش برود، جنگنده های نيروی هوايی اسرائيل وارد عمل خواهند شد.
در اين گزارش هواپيماهای جنگنده ای که اکثراً ساخت آمريکاست با سيستم های مشترک درونی آنها که اسرائيلی - آمريکايی است، هواپيماهای سوخت رسان در هوا، بالگردهای امدادی، پهپادها و تجهيزات الکترونيک پيشرفته ای نشان داده شد که در برنامه ريزی وسيع برای چنين حمله پرمخاطره ای مورد نياز است؛ در ميان پهپادهای پيشرفته ساخت اسرائيل از جمله به پهپاد «ايتان» که می تواند فاصله هزار و سيصد کيلومتری ميان اسرائيل و ايران را نيز طی کند، اشاره شد.
در اين گزارش گفته شد که با وجود چنين توانايی نيروی هوايی اسرائيل، يک عمليات کاملا حرفه ای و به دقت طراحی و اجراء شده و بسيار موفق نيز هرگز نخواهد توانست که تاسيسات هسته ای ايران را کاملاً منهدم کند – اما زيان وارده به آن سنگين و جدی خواهد بود.
گزارشگر امور نظامی اين شبکه تاکيد کرد تا زمانی که مذاکرات هسته ای جاری با ايران در ميان است، حمله ای در کار نخواهد بود و فرمان حمله تنها در صورت ناکامی اين گفت و گوها صادر خواهد شد؛ جنگی که بر اساس اين گزارش، نخستين کارزار نظامی جدی برای اسرائيل در سی سال اخير محسوب خواهد شد و در مقايسه با آن، حملات اسرائيل به کوره اتمی عصيراک عراق در اوايل دهه هشتاد ميلادی و يا حمله اوايل پاييز سال ۲۰۰۷ به تأسيسات نيمه تمام هسته ای در منطقه «ديرالزور» در سوريه، بدون مخاطره و مثل آب خوردن بوده است.
ورود به اين عرصه، ممکن است که اسرائيل را آماج حملات راکتی گسترده حزب الله لبنان کند؛ سازمانی که اهرمی در دست جمهوری اسلامی ايران است، و در کنار خطر حملات وسيع راکتی از حزب الله، ديگر هيچ جای اسرائيل برای مردم اين کشور امن نخواهد بود.
خلبانان جوانانی که در مستند شبکه تلویزیونی اسرائيل مورد مصاحبه قرار گرفتند، اذعان داشتند که می دانند ممکن است در اين عمليات سهمگين، جان بدر نبرند؛ اسير ايران شده يا کشته شوند؛ آنها می گفتند که در صورت رفتن به سوی مخاطره جنگی و پيش از آغاز نبرد، رهنمود گرفته اند که دستورالعمل هايی را در مورد خانواده خود اجرا کنند و آنها را از پايگاه های نظامی دور نمايند.
دراين مستند دست اندرکاران امور نظامی اسرائيل تأکيد داشتند که نگران توانايی هايی خارق العاده از سوی هواپيماهای جنگی ايران نيستند زيرا نيروی هوايی ايران جنگنده های مدرنی ندارد و اکثر هواپيماهايش فرسوده است اما نگرانی جدی اسرائيل از سيستم های پدافند هوايی موسوم به «اس ۱۷» و «اس ۲۲» است که روسيه در اختيار ايران و سوريه گذاشته است و قدرت بسياری داشته و می تواند اخلال و مانعی جدی بر سر پرواز جنگنده های اسرائيلی باشد؛ اين سيستم ها هر چند شبيه مدل های قديمی تر جنگنده های آمريکايی اف- ۱۵ است اما قدرتی بالاتر از هواپيماهای اسرائيلی ها دارند.
در اسرائيل، ارتش تحت فرمان نخست وزير و کادر سياسی اين کشور است و رييس ستاد کل ارتش مأموريت های محوله از سوی نخست وزير و وزير دفاع را اجراء می کند. اما ارتش خود نحوه اجرای مأموريت را تعيين و برنامه ريزی می کند.
روزنامه اسرائيلی «هاآرتص» روز يکشنبه نوشته بود که ايران در مذاکرات شنبه در استانبول خواهان گرفتن تضيمن در اين باره بود که تا پای ميز مذاکرات نشسته است، سخن از حمله در ميان نباشد.
شبکه ده تلويزيون اسرائيل، يکی از دو شبکه تجاری از ميان سه شبکه اين کشور است. آلون بن داويد خبرنگار کارکشته امور نظامی اسرائيلی، مجری و گزارشگر اصلی در تهيه اين مستند کم سابقه بود.
هر چند خبرنگاران نظامی متعدد اسرائيل همواره گزارش های بسياری از مسايل نظامی کشور خود تهيه می کنند و يا اينکه رسانه های جهانی هر از گاهی اجازه می يابند که به درون ساختار ارتش اسرائيل وارد شوند، اما نهاد سانسور نظامی اسرائيل اجازه پخش برخی از جزييات را نمی دهد؛ اما در گزارش اين بار، شبکه ده توانسته بود از فاصله ای بسيار نزديک، جزييات بسياری را در باره آمادگی نظامی اين کشور برای ضربه زدن به تأسيسات هسته ای ايران منتشر کند.
برخی از ناظران در اسرائيل می گويند که هدف از انتشار چنين گزارشی، سنگين تر کردن عامدانه اهرم فشار بر جمهوری اسلامی ايران و نيز نشان دادن جديت اسرائيل در کاربرد گزينه نظامی است تا هم جمهوری اسلامی ايران با احساس خطر از ماهيت نظامی برنامه هسته ای خود کوتاه آيد و هم جامعه جهانی برای بازداشتن اسرائيل از رفتن به مسير نظامی در برابر ايران، جمهوری اسلامی را مورد فشار بيشتری قرار دهد.
سران بسياری در جهان به تازگی آشکارا گفته اند که تحريم های گسترده و خرد کننده عليه ايران بيشتر برای اين است که اسرائيل را از در پيش گرفتن گزينه نظامی در قبال ايران باز دارند.
سياست اسرائيل در يک کلام خطاب به جامعه جهانی در مورد ايران اين است: «من دارم ديوانه می شوم، مرا زنجير کنيد»؛ سياستی که موفقيت آميز نيز بوده است و برنامه هسته ای ايران را به معضلی اصلی در صدر دستور کار جهانی قرار داده است.
مهاجرت سگهای ایرانی به آمریکا
برخورد حکومت ایران در سالهای اخیر با سگها عمدتا از دو زاویه بوده است، یا سگها را حیوانات مزاحم و وحشی قلمداد کرده و آنها را توسط "واحد های امحای سگ" از بین برده و یا آنها را نماد تهاجم فرهنگی دانسته و صاحبانشان جریمه کرده است.
اما مدافعان حقوق حیوانات در ایران تلاش می کنند تا به وضعیت سگ ها سر و سامان بدهند و تا جایی که می توانند امکاناتی را برای نگهداری از آنها فراهم کنند.
گروهی از این افراد در حومه هشتگرد کرج پناهگاهی را به نام وفا برای نگهداری از سگ های ولگرد و بی سرپناه ایجاد کرده اند. با وجود نبود کمک های دولتی و کمبود امکانات، این پناهگاه همکنون بیش از ۴۰۰ سگ را در خود جای داده است و روز بروز بر تعداد مهمانان آن افزوده می شود.
این وضعیت سبب شده است که گروهی از ایرانیان مقیم آمریکا به ابتکاری جالب و بی نظیر دست بزنند: مهاجرت دادن سگ های ایرانی به آمریکا.
فرانک که در ایالت کالیفرنیای آمریکا زندگی می کند، یکی از این افراد است. او هر روز بر روی صفحه فیس بوکش عکس هایی را از سگ های پناهگاه وفا منتشر و تلاش می کند تا خانواده ای را به پذیرش سرپرستی آنان متقاعد کند.
با توجه به اینکه سگ ها برای سفر به کشورهای دیگر نیازی به ویزا ندارند، کار انتقال آنها به آمریکا زیاد دشوار نیست. فرانک می گوید، واکسیناسیون و مدارک پزشکی تنها چیزی است که سگ ها برای مهاجرت به ایالات متحده نیاز دارند. به گفته فرانک، انتقال سگ ها به آمریکا حتی از انتقال به اروپا نیز ساده تر است چون در اروپا سگ ها برای مدتی در قرنطینه نگهداری می شوند ولی در آمریکا مقررات قرنطینه وجود ندارد.
مهاجرت سگ ها به آمریکا، تنها با کمک شبکه ای از افراد داوطلب و خیر میسر است: افرادی که خرج سفر سگ ها را پرداخت می کنند، مسافرانی که می پذیرند تا سگ را همراه خود بیاورند و در نهایت خانواده ای که سرپرستی آن را برعهده می گیرد.
سگ های ایرانی در آمریکا در بدو ورود با یک "شوک فرهنگی" نیز روبرو می شوند. دلیل اصلی این امر آن است که آنها اغلب زندگی در کنار یک خانواده را تجربه نکرده اند.
مریم، از دوستان فرانک، که یک مربی سگ است، مسئولیت برطرف کردن این شوک را برعهده دارد. او می گوید که به سگ ها آموزش می دهد که داخل منزل ادرار و مدفوع نکنند، به حرف صاحب شان گوش بدهند و عادت کنند که با قلاده به این طرف و آن طرف بروند.
به گفته مریم، سگ های ایرانی با وجود آنکه در ایران بسیار مورد بی مهری قرار می گیرند، با کمی توجه، زود با انسان ها دوست می شوند و پس از تنها چند جلسه تمرین برای زندگی در کنار خانواده آماده می شوند.
فرانک و دوستانش تا کنون موفق شده اند بیش از ۴۰ سگ را به آمریکا منتقل کنند و خانه گرمی را برای آنها بیابند. دو سگی که آنها اخیرا به آمریکا آورده اند، دلناز و دلبند نام دارند.
فرانک درباره این دو سگ می گوید: "آنها در خیابان شریعتی و معلم در گوشه ای بدون مادرشان پیدا شدند. سگ ها در آن زمان دو توله دو ماهه بودند که کک و کنه همه بدنشان را گرفته بود."
دلناز و دلبند پس از درمان و تهیه مدارک پزشکی با کمک مالی یک خانم ایرانی به سان فرانسیسکو منتقل شدند. این دو هم اکنون توسط دو خانواده آمریکایی در شمال کالیفرنیا نگهداری می شوند.
یکی دیگر از سگ هایی که توسط این گروه ایرانی هوادار حیوانات به آمریکا منتقل شده است، "لیو" نام دارد که یک سگ زیبای سفید رنگ است.
فرانک می گوید، یک مهندس آلمانی که چند سال پیش در کارخانه ای در شهر بابل در شمال ایران کار می کرده، به هنگام پایان ماموریتش با پناهگاه وفا تماس می گیرد و از مسئولان آنجا می خواهد تا مسئولیت مادر لیو و سه توله تازه متولد شده اش را که بی سرپرست بوده اند، برعهده بگیرند. او خود می پذیرد که رویا و یکی از توله هایش را به آلمان ببرد. فرانک و دوستانش هم دو توله دیگر، یعنی لیو و برادرش برنا، را به آمریکا منتقل می کنند.
صاحب لیو که یک خانم آمریکایی به نام شری است، از پذیرش سرپرستی لیو بسیار خوشحال است. او می گوید: "لیو خیلی پرانرژی و عاشق آدم هاست."
فرانک همیشه پس از به سرانجام رسیدن تلاش های گروهش، تعدادی عکس از سگ خوشبخت در خانه جدیدش می گیرد و عکس ها را به همراه داستان زندگی آن سگ بر روی اینترنت منتشر می کند. او با این کار می کوشد تا دیگران را به حمایت از فعالیت های گروه تشویق کند.
۱۳۹۱ فروردین ۲۶, شنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)