پارس دیلی نیوز:فاجعه حکومت اسلامی چکیده همه معضلات فکری و تاریخی ماست. از اسطوره گرایی خیر و شر بگیرید تا تفکرات جلال آل احمد تا اشتباهات محمد مصدق تا اندیشه مغشوش علی شریعتی و مهدی بازرگان. از مذهب زدگی خرافه گونه بسیاری از مردم تا نداشتن فیلسوفان سیاسی و اقتصادی. از امتناع تفکر سیاسی نزد ابن سینا تا صوفی بازی و زاویه نشینی اهل تصوف. از عرفان درون گرای مولوی تا تحجر شیخ فضل الله نوری. از افکار کتاب سوزانی جامی تا احمد فردید. از تئوری«انسان کامل» عرفا گرفته تا نظریه «ولایت فقیه» فقها. سالهاست انگشت اتهام را به سوی«خارجی ها» گرفته ایم جا دارد کمی آن را به سوی «خودمان» بچرخانیم.
***
آیا فقط خارجی ها مقصرند؟
غلط بودن آداب و رسوم فقط جنبه مذهبی ندارد بلکه جنبه اسطوره ای/تاریخی/ملی هم دارد. ما نمی توانیم تمام مشکلات کنونی کشورمان را فقط به گردن اسلام بیندازیم.اسلام گرچه دینی خشن و اقتدارطلب بوده و هست ولی اکثر مردم ما در دوره پهلوی هم مسلمان بودند در عین حال ترتیبات مدرنیته را هم پذیرفته بودند و روند جدایی امر حکومت از امر مذهب در حال نضج گرفتن بود که با ائتلاف نامبارک چپ ها و مصدقی ها با اسلام گرایان و رضایت شبکه هایی در داخل آمریکا و به دلیل «دین خویی عوامانه و خرافه گرایانه» بخش هایی از مردم، خمینی و افراطیون مذهبی به قدرت کامل دست یافتند.
مشکلات فرهنگی ملت ما و ایران بسیار بغرنج است و نمی توان با ساده سازی مساله زیر عنوان «تازیان آدمخوار» و «ایرانیان آریایی» پاک سیرت مسائل را حل کرد. مشکل شوونیست ها این است که آنها هم مانند مسلمین متعصب از دیدن نقاط ضعف فرهنگ ایرانی عاجز می مانند و با نوعی میهن شیفتگی از خودانتقادی و عقلانیت دور می مانند.
اسطوره های ایران متاسفانه حالت ثنویت گرا دارند و به طور مداوم انسان ها و گروه ها را به دو دسته دیو و فرشته تقسیم می کنند. این دوگانه گرایی به شکل های مختلفی در باورهای سیاسی و روابط اجتماعی ایرانیان بازتولید می شود.
باید به جای برخورد اهانت آمیز با مذهب با نقد آموزه های مذهبی و نقد قرآن، تورات، انجیل و اوستا راه را برای ساختن حکومت غیرمذهبی آماده کنیم. باید با رویکرد علمی و منطقی و مستدل با حکومت اسلامی مبارزه کرد.
به جای این که بخواهیم زبان را از لوث لغات عربی بپالاییم (که ممکن است کار خوبی هم باشد) می توان نشست و آیات متعارض و متناقض قرآن را بیرون کشید. فرهنگ مردم را باید با تحمل پذیری، تئوری سازی و نقد همه جانبه ملی و مذهبی دگرگون کرد. هم فرهنگ ملی ما مشکلات بسیار دارد هم رفتار مردم ما بسیار دوگانه و نفاق آلود است و هم برخی آموزه های مذهب شیعه و دین اسلام معضل امروزین ماست همه را باید با هم دید.
زیر تاثیر جریان مصدقی و چپ همواره بسیاری از ایرانیان با سلب مسئولیت از خود، بار گناه معضلات جامعه و سیاست در کشور را به عوامل بیرونی نسبت داده اند و کمتر به عوامل درونی توجه کرده اند ، دراین نوشته به برخی دیگر از مشکلات اشاره می گردد:
- کمبود فرهنگ گفتگو، مکالمه و تبادل نظر. بسیاری ازمردم داخل ایران به دلائل گوناگون (ازاستبداد گرفته تا منافع شخصی) دچار نوعی سکوت و بی تفاوتی شده اند و حرف زدن و تجزیه و تحلیل هر موضوعی را کاری بیهوده می دانند. جالب تر آن که اخیرا هرکس به خود مردم ایراد بگیرد و برخلاف سنت جا افتاده «استعمار عامل عقب ماندگی» به سمت خود مردم انتقاد وارد کند متهم به بدبینی و سوء برداشت می شود و زیر عناوین دهن پرکنی مانند «ملت باهوش ایران و ملت غیور ایران» وادار به سکوت می شود.
- نقد همه جانبه مذهب و متون مذهبی بدون تفکیک هایی مانند تازی/آریایی، بلکه نقد قرآن با استناد به فلان آیه و نیز همراه با ارائه پاسخ عقلانی به تناقض آیه مورد نظر(در این جا مرز ظریفی وجود دارد بین «نقد مذهب» با «حذف مذهب». نمی توان مذهب را از یک کشور «حذف» کرد ولی می توان نفوذ مذهب را در «حکومت، سپهرعمومی، آموزش و قانونگذاری» به حداقل کاهش داد)
- در دوره کنونی و به خاطر ناکارآمدی جمهوری اسلامی و عملکرد بسیار منفی این رژیم، نخبگان فکری ایرانی به جای «خودانتقادی» به «دیگرانتقادی» می پردازند، مثلا با نسبت دادن کامل انقلاب سال 57 به خارجیان از خود سلب مسئولیت می کنند. مثلا یک روز جیمی کارتر مسئول «تمام» بدبختی های ماست، روزی ویلیام سولیوان، یک روزی ملکه بریتانیا و در موقعی دیگر دست نامرئی روس هاف و یک موقع هم 28 مرداد «تنها» عامل بیچارگی ما می شود. البته نمی توان منکر نقش منفی خارجی در امور داخلی ایران شد ولی پرسش اساسی این است چرا ایرانیان به طور دائم از«پذیرش اشتباهات» و تلاش برای «عدم تکرار اشتباه» خودداری می کنند؟
- شکست کامل اسلام حکومتی باعث شده به جای این که اکثر ما ایرانیان به طرف «فلسفه سیاسی» مدرن روی آوریم باز هم امر سیاسی را با شب شعر اشتباه بگیریم و با شیفتگی بی حد نسبت به شاهنامه و سایر متون ایرانی تنها به صرف «ایرانی بودن» بدانها روی آوریم و از این نکته پر اهمیت غافل شویم که متونی مانند شاهنامه و اوستا و دیوان حافظ متونی زیبا و شیوا هستند ولی «فلسفه سیاسی نظام مند» نیستند. می توان از این متون بهره گرفت ولی برای تاسیس یک دولت مدرن باید دقیقا فلسفه سیاسی طرح ریزی شود.
- در فرهنگی که همواره تحت تاثیر جریان چپ، سرمایه دار و بازرگان مورد طعن و طرد بوده، رشد سرمایه رخ نمی دهد و بورژوازی مدرن و خودآگاه شکل نمی گیرد. ما ایرانیان عادت داریم به ثروتمند به چشم فردی زالو صفت و مخرب نگاه کنیم در حالی که اگر به طبقه سرمایه دار جهت گیری درستی داده شود می توان با تشکیل سرمایه های ثابت هم جلوی بیکاری را گرفت هم به نضج گیری طبقه متوسط اقتصادی کمک کرد.
- کثیری از ما ایرانیان توان همزیستی با خارجی ها را نداریم و به ویژه تحت تاثیر جریان مصدقی و توده ای نگاهمان به خارجی پر از سوءظن است. هرچند برخی عملکردهای خارجیان در شکل گیری این آفت نقش داشته ولی پرسش این است که چطور است کشوری مانند جمهوری خلق چین با دارا بودن ایدئولوژی کمونیستی می تواند با آمریکا کار کند یا جمهوری سوسیالیستی ویتنام بعد از آن همه خرابی جنگ، با آمریکا دارای روابط عادی است یا کشوری مانند ژاپن با وجود فاجعه هیروشیما امروز مهمترین متحد آمریکا در خاوردور است ولی بسیاری از نخبگان سیاسی ما هنوز گرفتار حادثه 28 مرداد هستند!
فاجعه حکومت اسلامی چکیده همه معضلات فکری و تاریخی ماست. از اسطوره گرایی خیر و شر بگیرید تا تفکرات جلال آل احمد تا اشتباهات محمد مصدق تا اندیشه مغشوش علی شریعتی و مهدی بازرگان. از مذهب زدگی خرافه گونه بسیاری از مردم تا نداشتن فیلسوفان سیاسی و اقتصادی. از امتناع تفکر سیاسی نزد ابن سینا تا صوفی بازی و زاویه نشینی اهل تصوف. از عرفان درون گرای مولوی تا تحجر شیخ فضل الله نوری. از افکار کتاب سوزانی جامی تا احمد فردید. از تئوری«انسان کامل» عرفا گرفته تا نظریه «ولایت فقیه» فقها. سالهاست انگشت اتهام را به سوی«خارجی ها» گرفته ایم جا دارد کمی آن را به سوی «خودمان» بچرخانیم.
کوروش ازتهران، کیهان آنلاین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر