۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه

دستاوردهای عصر پهلوی : سکولاریسم، تحولات حقوقی و دیپلماسی خارجی(بخش سوم)


پارس دیلی نیوز:هرچند با سلسله قاجار نظام سیاسی ایران بیش از پیش در سراشیب انحطاط افتاد و دلقک هایی مانند کریم شیره ای به افراد متنفذ دربار و نظام حکومتی ایران تبدیل شدند اما با تاسیس دولت مدرن توسط رضاشاه زمینه های قومی، قبیله ای و مذهبی فرهنگ سیاسی ایران تغییر کرد. در دوران پهلوی به ویژه در دوره محمدرضاشاه «ایرانی بودن» بسیار مهم تر از «مسلمان بودن»، «بهایی بودن»، «شیعه بودن»، «سنی بودن» و یا «بی دین بودن» بود و تبعیض مذهبی هرگز از سوی حکومت سازماندهی نمی گردید و امر حکومتی از امر مذهبی به نوعی از هم جدا شده بود.



پهلوی ها میراث دار قانون اساسی مشروطه بودند،.قانون مشروطه شاید در ظاهر قانونی پیشرفته به نظر برسد اما در بطن آن زهری وارد شد که سر آخر موجبات تضعیف دولت مدرن پهلوی ها را فراهم آورد و روحانیت سیاسی با سوء استفاده توانستند زمینه و مقدمات سقوط حکومت پهلوی را فراهم کنند.



این که در هر دوره ای مراجع تقلید و فقیهان بتوانند راجع به مصوبات مجلس شورای ملی نظر بدهند امر ساده ای نبود و این نکته که پادشاه باید حافظ «مذهب رسمی» کشور یعنی شیعه دوازده امامی باشد برای روند رو به تجدد عصر پهلوی یک ترمز بزرگ و یا عامل بازدارنده به حساب می آمد زیرا روحانیت غالبا با استفاده از دو راهبرد می توانست بر افکار عمومی تسلط پیدا کند: یکی «هوچیگری» و دیگری «سوء استفاده» از منفذها برای تحریک توده های کم اطلاع.



در دوران پهلوی روحانیون سیاسی به شدت با تجدد گرایی مخالف بودند که نمونه معروف آن مخالفت آشکار خمینی با حق رای زنان و اصلاحات ارضی و الغای نظام ارباب و رعیتی بود.



فضای روشنفکری دوران محمدرضا شاه یک فضای چپ زده، ضد مدرن و مخالف فرهنگ سیاسی غرب بود. سردمدار مهم این فرهنگ سیاسی غلط جلال آل احمد بود که با نگارش «غربزدگی» بخش عمده ای از جریان روشنفکری ایران را به سوی اتحاد با مرتجعین مذهبی کشاند و زمینه های رشد تجددگرایی عصر پهلوی را منحرف ساخت. علی شریعتی نیز با ساختن یک ایدئولوژی عامه پسند از شیعه در بخش عمده ای از جریان تجدد اختلال ایجاد کرد.



هیچ گونه حقوق رسمی و مدون در نظام کهن قضایی عصر قاجار حاکم نبود. میرزا فتحعلی آخوندزاده از پیشروان آن دوره، دستگاه قضایی عصر قاجار را این گونه توصیف می کند: «در سراسر دستگاه دیوان یک کتاب قانون در دست نیست و جزای هیچ گناه و اجر هیچ ثواب معین نمی باشد. به عقل هرکس هرچه می رسد معمول می دارد. نه در محاکم شرع دفتری هست و نه در دیوانخانه عرف ضبط و ربطی، خلاصه نه قانون هست، نه نظامی و نه اختیار معینی».



طالبوف تبریزی نیز وضعیت آشفته نظام حقوقی روزگار خود را چنین ترسیم می کند: «... نه دستگاه وضع قانون داریم، نه مدرسه تعلیم قانون، اداره مملکت برپایه شرع است نه بر اساس قوانین موضوعه... صدارت ما مسند بی سند است و دستگاه ظلم و استبداد همچنان پابرجا».



طرز کار «دیوانخانه» در دوره قاجار چنین بود که شکایات و دعاوی حقوقی را به حکام شرع ارجاع می کردند و حاکم شرع یعنی اینکه روحانی و مجتهد درباره شکایات حکم می داد و دعاوی غیر حقوقی هم در ادارات دولتی طرح می گردید.



رضاشاه وارث چنین بی نظمی دیوانی و آشفتگی حقوقی بود. تا پیش از روی کار آمدن رضاشاه در ایران نه تنها در امر دادرسی بلکه در اکثر زمینه های اداری و کشوری تمرکز و نظمی وجود نداشت.



قوانین عرفی در طول دوران پهلوی با کمرنگ ساختن مسائل شرعی تدوین گردید. برای مثال براساس قانون سال 1310 شمسی هر روحانی که عقد ازدواجی براساس شیوه های سنتی شرعی «بدون ثبت در دفتر ازدواج» را اجرا می کرد مشمول پیگرد کیفری می گردید. همچنین در دوره محمدرضاشاه در راستای قانون حمایت از خانواده هر مردی بیش از یک همسر بدون کسب اجازه از همسر اولش اختیار می کرد مشمول مجازات می شد.



در دوره پهلوی اول، جلد نخست قانون مدنی دربرگیرنده 955 ماده در مورد مالکیت، حقوق قراردادها در سال 1307 تصویب شد و جلدهای دوم و سوم این قانون که تابعیت، احوال شخصیه و مانند اینها را در بر می گرفت با توجه به قوانین مدنی فرانسه، بلژیک و سوئیس تنظیم گردید.



در دوره پهلوی قانون جزای عمومی که تعیین حدود آن در دوره قاجار «به طور کامل» با فقها بود تحت عنوان «قانون جزای عرفی» اصلاح شد. از مشخصات ویژه نظام قضایی عصر پهلوی «عرفی کردن» امر قضاوت و محدود کردن «قضاوت شرعی» بود. این در حالی بود که تا پیش از آن امور قضایی بر عهده روحانیون قرار داشت.



تلاش علی اکبر داور در نوسازی دستگاه قضایی توام با کمرنگ ساختن نقش روحانیون و جذب کردن تحصیل کردگان و قضات متجدد بود. محسن صدر الاشراف در خاطرات خود می نویسد مهم ترین دغدغه داور خارج نمودن عدلیه از «صورت آخوندی» آن بود.



تمام این تلاش ها هرچند هنوز ناکافی و گاهی خام دستانه بود ولی بازهم بیانگر این موضوع مهم است که «جهت گیری» پهلوی ها به طرف عرفی سازی و نوسازی نظام قضایی ایران بود. نظم و سامان یابی امور حقوقی در دوره پهلوی غیر قابل انکار است. ضمن آن که وجود قضات خوشنام و دادگستری نسبتا مستقل در دوره محمدرضاشاه مورد اعتراف حتا دشمنان نظام پهلوی است.



در زمینه تئاتر، سینما، ادبیات و موسیقی نیز دوره پهلوی کارنامه قابل قبولی دارد. سکولاریسم فرهنگی در بسیاری از موارد اجازه می داد هنرمندان عرصه نمایش و یا نویسندگان اهل ادبیات بتوانند زمینه های ذهنی خود را بروز دهند. وجود آزادی های اجتماعی و فرهنگی و آزاد بودن پوشش برای زنان به خصوص در دوران محمدرضا شاه تایید کننده تحقق بخش های مهمی از سکولاریسم فرهنگی است.



یکی از بحث برانگیزترین مناقشات در دوران پهلوی بحث سیاست خارجی و مقوله وابستگی یا عدم وابستگی دو پادشاه پهلوی به خارجی هاست. متاسفانه نیروهای چپ با مبتذل نمودن این بحث ها و یکسره وابسته دانستن نظام پهلوی، مانع هرگونه بحث علمی و مستند در این زمینه شده اند. برای چپ ها هرگز کیفیت و تغییر دوره ها در روابط خارجی پادشاهان پهلوی مطرح نبوده و آنان با یک کاسه نمودن کل آن دوران باعث اغتشاش فکری در افکار عمومی و انحراف سیاسی در نخبگان گشته اند.



برای مثال برخی از نیروهای مصدقی و چپ گرا بارها قرار داد 1933 را که در دوران رضا شاه منعقد گردید مورد انتقاد شدید قرار داده اند در حالی که این قرارداد دارای مزیت های عمده ای هم بود، مثلا در قرارداد یادشده بندی گنجانده شده بود که بر اساس آن شرکت نفت انگلیس مقید می شد هر سال یک درصد مشخصی از ایرانیان را آموزش داده و وارد «امور فنی ،مهندسی و مدیریتی» شرکت نماید. مزیت دیگر قرار داد 1933 نسبت به قرار داد دارسی آن بود که حق انحصار انگلستان در خصوص اکتشاف و استخراج نفت در ایران از بین می رفت.



دیپلماسی دوران پهلوی به ویژه از دهه 40 به بعد یک دیپلماسی متوازن و تامین کننده منافع ملی ایران بود. در روابط منطقه ای اعتمادی که ایران بر می انگیخت موجبات ثبات و آرامش منطقه را فراهم ساخته بود.



واقعیت این است که پهلوی ها از لحاظ روابط بین الملل میراث دار بی کفایتی قاجارها بودند چراکه آنان به خاطر ضعف دولت مرکزی بخش های بزرگی از خاک کشور را از کف دادند ولی در دوره پهلوی در این زمینه شاهد ملحق شدن جزایر سه گانه به خاک کشور و اقتدار ایران در امنیت و ثبات خلیج فارس بودیم.



در ماجرای بحرین نیز به نظر می رسد برخلاف هیاهوهای رایج، بحرین از سالها قبل به نوعی مستعمره انگلستان به حساب می آمد و در اطلس های گیتاشناسی نیز به شکل رسمی نوشته شده است که بحرین در سال 1971 «از انگلستان» استقلال پیدا کرد. به نظر می رسد مانور دادن مخالفان حکومت پهلوی در مورد ماجرای بحرین بیش از آن که دغدغه ای مبتنی بر منافع ملی باشد یک موضوع سیاسی و غرض ورزانه نسبت به نظام پادشاهی پهلوی ها است.



اگر مخالفان دیپلماسی دوره پهلوی از انصاف لازم برخوردار می بودند قرار داد 1975 الجزایر با عراق را مورد ستایش قرار می دادند. طبق این قرارداد که یک سند ارزشمند دیپلماتیک به حساب می آید برای نخستین بار مرزهای غربی ایران تثبیت شد و حتا در دوران جمهوری اسلامی نیز مورد استناد وزارت خارجه این رژیم قرار گرفت.



نمونه دیگر دوراندیشی شاه، تهیه اسلحه های مدرن برای کشور بود چرا که او به خوبی متوجه برخی خصومت های همسایگان ایران بود و همگان دیدند که در جنگ هشت ساله از اسلحه های خریداری شده چه قدر استفاده شد تا جایی که هاشمی رفسنجانی اعتراف کرد اگر هواپیماهای F-14 را نداشتیم در زمینه هوایی از عراق شکست می خوردیم.



یک نمونه دیگر دیپلماسی موفق شاه ایجاد توازن بین قدرت های آن روزگار به ویژه دو بلوک شرق و غرب بود که سبب شد تا ایران تقریبا با اکثر کشورهای جهان رابطه ای مبتنی بر «احترام متقابل» داشته باشد و عملا به عنوان یک کشور ثبات آفرین در خاورمیانه مورد قبول جامعه جهانی قرار گیرد.



اتفاقا برخلاف نظر چپ گرایان و طرفداران خمینی، رابطه عادی محمدرضا شاه با غرب بسیار درست و منطقی بود. چه از نظر مکاتب سیاسی و چه به لحاظ تکنولوژیک رابطه با غرب بسیار پر منفعت تر از رابطه با شرق بود. در آن روزگار نماینده بلوک شرق روس ها بودند که هرگز رابطه با آنها دارای منافع عمده ای برای کشور نبوده است، هرچند شاه با کاردانی، ضمن بستن قرار داد ذوب آهن با روس ها در رابطه تجاری و سیاسی اش با هر دو بلوک قدرتمند آن روزگار توازن ایجاد کرده بود.



حتا در زمینه انرژی هسته ای نیز حکومت پهلوی به صورت «عادی» با «بستن قرارداد» با بهترین شرکت های هسته ای مانند زیمنس آلمان و «بدون جنجال آفرینی» این کار را انجام داد که نشانگر درک درست دولتمردان وقت از منافع انرژی اتمی توام با «اعتماد آفرینی» بود.



برخلاف تبلیغات چپ ها و بنیادگرایان مذهبی حکومت پهلوی هرگز «سر سپرده» و «وابسته» به قدرت های خارجی نبود و اسناد منتشر شده سالهای اخیر نشان می دهد محمدرضاشاه در زمینه منافع ملی ایران با چه چالش هایی در برخورد با کشورهای غربی و شرقی مواجه بوده است. او اختلافات بسیاری نیز با آمریکاییان بر سر منافع ملی ایران داشت. چپ گرایان ایران، مذهبی ها و گروهی از به اصطلاح ملی گرایان همواره «رابطه عادی» و «مسالمت آمیز» در دوره پهلوی را به سرسپردگی و وابستگی آن حکومت به غرب تعبیر کرده اند که این یک کج فهمی آشکار و یک جعل بغض آلود است.



قطعا حکومت پهلوی یک نظام «ایده آل» و «بی نقص» نبود و کمبودهای آشکاری در زمینه توسعه سیاسی، تحزب و آزادی های سیاسی داشت اما اگر آن حکومت در سال 57 ساقط نمی شد با روندی که از دهه 40 شروع شده بود می توانست ایران را در مسیر درست تاریخ قرار دهد و می توان حدس زد در صورت تداوم پهلوی ها ایران امروز یک کشور توسعه یافته و مدرن می بود.



یادآوری ارزش های عصر پهلوی از این رو ضرورت دارد که از چند انحراف جلوگیری می کند:



اول این که نسل های جوان تر کشور که با جعل کاری چپ ها، مصدقی ها و نیروهای اسلامی مغزشویی شده اند متوجه می شوند دوران دو پادشاه پهلوی آن دوران تاریک و توسعه نیافته ای نبوده است که این گروه ها برایشان «تصویر سازی» کرده و می کنند.



دوم این که ارزش های دوره پهلوی ارزش هایی فرازمانی هستند و می توانند برای ساختن یک ایرانِ دمکراتیک در آینده نیز به کار بیایند.



سوم، این موضوع مهم که تا زمانی که جمهوری اسلامی بر سرکار باشد، دوره پهلوی «تنها» دوره تاریخ معاصر ایران است که در آن سیاست های مبتنی بر توسعه یافتگی و روابط بین المللیِ منطبق با منافع ملی در پیش گرفته شده است.




نوشته:کوروش از تهران


---------------------------------



منابع:



- بشیریه، حسین. دیباچه ای بر مفهوم همبستگی ملی



- سعیدی، شیرین کام. موقعیت تجار و صاحبان صنایع دوره پهلوی



- عظیمی، حسین. مدارهای توسعه نیافتگی در اقتصاد ایران



- ساسان،عبدالحسین. مقاله اقتصادی



- ازکیا، غفاری. توسعه روستایی



- طباطبایی، جواد. مکتب تبریز



- صدر الاشراف. خاطرات



- فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران،موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران



- آدمیت، فریدون.امیرکبیر و ایران



- آدمیت، فریدون.اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی



-زندیه، حسن.نخستین چالش های نظام کهن قضایی و تجارب عصر جدید



- زیبا کلام، صادق.یکصد سال نفت ایران و یک قرن توهم،روزنامه اعتماد



- رحیمی فر، مهری.مقاله اقتصادی،بولتن وزرات امور اقتصادی و دارایی



لینک زیر:بخش دوم: مدرنیسم و توسعه اقتصادی





لینک زیر:بخش اول :ناسیونالیسم و طلیعه مدرنیسم

هیچ نظری موجود نیست: