۱۳۹۰ خرداد ۸, یکشنبه

آزادی فراموش شده (بخش دوم) :وضعیت احزاب سیاسی در عصر پهلوی


پارس دیلی نیوز:سامان از تهران :همه میدانیم در طول عمر 124 ساله ی حکومت قاجارها بر ایران کل ایران در اختیار بیگانگان بود و نیازی نبود که کشورهای استعمار گر بیمار از جمله انگلستان و روسیه با تشکیل حذب های مختلف سیاسی علیه حکومت وقت قاجار به مبارزه بپردازند . اما بعد از روی کار آمدن سلسله ی پهلوی خیلی چیزها رنگ تغییر پیدا کرد . اولین اقدام رضا شاه در پیاده کردن نظام استقلالی برای کشور لغو تمام قرارداد های ننگینی بود که در زمان شاهان قاجار بسته شده بود و همچنین دومین اقدامی که میشود بدان بعنوان یک استقلال از اقدامات رضا شاه نام برد تاسیس بانک ملی بود که این بانک نه فقط برای ایجاد صنعت بانکداری در کشور ایجاد شد بلکه یک اقدامی بود برای بیرون راندن دست بیگانگان از سرمایه ی ملی کشور . اما رضا شاه هم در زمان خود دور از مخالفت ها نبود و کسانی از جمله دکتر مصدق و سید حسن مدرس و جمعی دیگر از رضا شاه بعنوان یک شاه خودکامه نام میبردند که به قانون مشروطیت اعتنایی ندارد .

رضا شاه در تمام سالهای سلطنتش تابع قانون اساسی بود اما اوضاع کشور و مردمان عقب مانده از دنیا طوری نبود که بشود با مجلس و رای مجلس و دور از کمی خودکامگی کشور را به سوی پیشرفت در آورد . رضا شاه همیشه خوی نظامی گری خود را حفظ کرد و با تمام وجود برای کشورش خدمت کرد . زمانی که رضا شاه کشور ایران را از دست قاجار ها تحویل گرفت کشور یک ویرانه ای بود به شکل یک گربه و همین رضا شاه بود که از این بیابان شهر ساخت همین رضا شاه بود که از همین مردمان بی سواد دانشمندان بزرگ را ساخت . اما رضا شاه بر خلاف شاهان قاجار میلی به برقراری و گسترش ارتباط خود با انگلیس ها و روس ها نبود و برای دوری جستن از این دو فتنه رابطه ی خود را با آلمانها تحکیم کرد با همان آلمان هایی که هیچ گاه به ایران بعنوان یک مستعمره نگاه نمی کردند همان آلمان هایی که به ایران خدمت کردند . ولی دیری نپایید که بعد از سقوط آلمان دو دولت روس و انگلیس که زیاد از رضا شاه دل خوش نداشتند انتقام از وی گرفته و در صدد این بودند که یک جمهوری وابسته به خود در ایران بر پا کنند که رضا شاه به نفع ملت ایران که معلوم نبود چه سرنوشتی در راه خواهند داشت از قدرت کناره گیری کرده و ولیعهد جوان محمدرضاشاه را به سرعت بسیار بر جای خود نشاند .

اما بعد از تبعید رضا شاه و به دست گرفتن قدرت توسط محمدرضا پهلوی اوضاع احزاب بسیار متفاوت شد .

در سالهای 1325میشود از تاسیس فداییان اسلام نام برد گروهی که برای رسیدن به یک حکومت دین سالاری و اسلامگرا که امروز درش هستیم به ترور های فجیع دست زدند . یا گروه چپ گرایی که برای حفظ منافع شوروی کمونیستی در ایران حتی دست به ترور شاه در سالهای اولیه ی سلطنتش زدند . یا مجاهدین خلق که به قول خود برای انتقام از اعدام گروهک تروریستی فداییان اسلام و دست یابی به یک حکومت امپریالیسمی بر پا شد .

محمدرضا شاه پهلوی آن شاهی نبود که بتوانند بطوری مستقیم با او مبارزه کنند بنابراین لازمه مبارزه با حکومت سلطنتی ایران استفاده از تندروهای داخل ایران بود و همچنین ایجاد چندین حزب با افکار متفاوت .

همانطور که میدانیم شاه ایران برای اینکه به یک دموکراسی دست پیدا کند و بتواند در آن بحران بعد از جنگ جهانی کشور را از عقب ماندگی نجات دهد سعی در گسترش ارتباط خود با غرب بود که بارها خود بر این باور داشت که من برای ملتم با امریکا ارتباط دارم . دقیقا محمدرضا هم افکار پدر را داشت یعنی نداشتن میل باطنی که با روس و انگلیس روابط گسترده داشته باشد و سعی در گسترش روابط خود با آمریکا داشت و همین آمریکا بود که توانست ایران را از خطر نفوذ روس به کشور و بیرون راندن به اجبار انگلیس ها و روس ها از ایران تلاش کرد . اما شوروی سابق از این روابط بوی خوشی نمیدید و گسترش روابط ایران با غرب را خطری برای خود می پنداشت . اگر بهتر دقیق شویم و تاریخ دویست سال کشورمان را مطالعه کنیم و از بلاهایی که این کشور استعمار گر شوروی بر سر ملت ما آورد آزار و اذیتی که بر سر مردمان آذربایجان آوردند مطمئنا نگاهمان به کشور روسیه کاملا متفاوت تر از گروه چپ گرا میباشد . اما متاسفانه یک سری در همین ایران بودند که برای حفظ کشور شوروی و دست یابی به یک نظام کمونیسمی بر علیه حکومت شاهنشاهی مبارزه کردند .

هر یک از احزاب سیاسی ایجاد شده قبل از انقلاب در کشور افکار متفاوتی داشتند برای مثال گروه چپ یا همان حزب توده برای جایگزین کردن یک حکومت کمونیسمی بر ضد رژیم سرمایه داری آمریکا که در ایران جای داشت یا گروه مجاهدین خلق برای دست یابی به یک نظام امپریالیسمی یا اسلامگرایان و ملاها که برای دست یابی به یک کشور اسلامگرای افراطی تلاش میکردند .

خیلی ها معتقدند بعد از کودتای 28 مرداد سال 32 که شاه برای بار دوم به سلطنتش بازگشت اوضاع سیاسی کشور در خفا قرار گرفت و در همان سالها بود که سازمان اطلاعاتی کشور با نام ساواک ایجاد شد .

اما باید یادآور شد حتی اگر فضای بسته ی سیاسی بعد از کودتای 28 مرداد بر ایران حاکم بوده اما با این حال میشود با کمال اطمینان گفت که آزادی احزاب در دوران پهلوی خیلی بهتر از آزادی احزاب و آزدی های سیاسی در دوران حال و جمهوری اسلامی بوده برای مثال : بعد از شکست مصدق در کودتای 28 مرداد طرفداران وی یک حزبی را ترتیب دادند به نام جبهه ی ملی ایران که حتی این جبهه ی ملی که همه از طرفداران و یاران نزدیک مصدق و منتقدان شاه بودند در ایران دفتر داشتند . یا اینکه حزب پان ایرانیست به رهبری دکتر عاملی در تهران که یک حزب تا حدی منقتد حکومت شاه بود در مجلس شورای ملی دوران پهلوی نماینده داشت . یا اینکه حزب توده که برای حفظ کمونیسم شوروی و انتقال آن به ایران تلاش میکردند در ایران صاحب دفتر بودند اما بعد اولین تلاش برای ترور شاه در سال 1327 این حزب منحل شد . و همچنین گروه مجاهدین خلق که در دهه ی 40 کار خود را برای رسیدن به یک امپریالیسم آغاز کردند که میشود گفت تمام اعضای فعال و غیر فعال این گروه در خود ایران زندگی میکردند و در صورتیکه که در عملیات ضد حکومت یا شورش های ضد حکومتی شرکت میکردند به زندان میفتادند .

اما بعد از انقلاب 57 اولین مبارزات با احزاب سیاسی از وقتی آغاز شد که اولین نخست وزیر انتصابی انقلاب از سوی خمینی به نام مهدی بازرگان حزب توده را غیر مجاز اعلام کرد یا اینکه در سالهای بعد مسعود رجوی رهبر انتصابی از سوی اعضای مجاهدین خلق که سالها با حمایت بیگانگان بر علیه شاه مبارزه کردند وقتی کاندیدای ریاست جمهوری منصوب شد وی را از این حق عزل کردند و این بود اولین آغاز برای بیرون کردن و نابود کردن حزب های مختلف سیاسی که سالها به قول خود برای رسیدن به یک دموکراسی و با حمایت کشورهای بیگانه به مبارزه با حکومت شاه پرداختند . حتی مبارزات مسلحانه ی احزاب هم تاثیری بر روند دیکتاتوری بیرون کردن احزاب سیاسی از فضای سیاسی کشور نداشت و در آخر تعدای بسیاری از هر گروه نه تنها در اوایل انقلاب 57 بلکه تعدای کثیر مخصوصا از حزب توده و مجاهدین خلق در سالهای 67 تیرباران و اعدام شدند و سرانجام نه تنها هیچ حزبی که پیروزی انقلاب مدیون این احزاب بود در ایران پایدار نماند بلکه تنها گروه باقی مانده یعنی سازمان مجاهدین خلق به خارج از کشور گریختند . البته همانطور که میبینیم جمهوری اسلامی حتی به حزب شکست خورد ه ی مسعود رجوی و مجاهدین باقی هم در بیرون از کشور رحمی نمیکند و بعد از سقوط صدام حسین در عراق و نزدیک شدن رابطه ی عوامل جمهوری اسلامی با دولت جدید عراق هر ساله جمهوری اسلامی با دادن باج های کلان از سرمایه ی کشور به دولت عراق خواستار آزار و اذیت و حتی کشتار سازمان مجاهدین خلق شده است .

هم اکنون در ایران نه تنها هیچ حزب سیاسی نداریم ( البته فقط گروه های سیاسی وابسته به حکومت در ایران فعالیت دارند ) بلکه هیچ تغییری در فضای بسته ی سیاسی ایران رخ نداد .

روشنفکرانی همچون دکتر علی شریعتی یا طالقانی یا مهدی بازرگان از جمله کسانی بودند که به قول گفتنی برای دست یابی به یک حکومت بهتر و رسیدن به یک دموکراسی سالها با حکومتی که به احزاب سیاسی کشور احترام میگذاشت مبارزه کردند البته شواهد اینطور نشان میدهد که وزارت اطلاعات حکومت پهلوی فقط در صورتی وارد عمل برای دستگیری و انحدام احزاب سیاسی میپرداختند که اعضای آن حزب یا در فعالیت های تروریستی در کشور دست داشتند یا اینکه در انجام عملیات های غیر قانونی بر ضد حکومت شرکت داشتند .

به قول شاپور بختیار آخرین نخست وزیر عصر پهلوی : دموکراسی بدون احزاب سیاسی غیر ممکن است .

ولی این دقیقا برعکس آن چیزی است که در ایران امروز اتفاق میفتد .

تجربیاتی که حکومت دین سالار جمهوری اسلامی از انقلاب 57 به دست آورد این بود که نباید به احزاب سیاسی جای رشد و حق داشتن یک نظام سیاسی را داد .

احزاب سیاسی ایجاد شده قبل از اشغال ایران نه تنها خود به هدف نرسیدن و جان هزاران جوان را با وعده وعیدهای غیر ممکن که همه از سوی بیگانگان طرح میشد را گرفتند بلکه در طول سلطنت محمدرضاشاه پهلوی با مبارزات مسلحانه و ایجاد جنگ داخلی در کشور و سرگرم کردن نیروهای انتظامی را به سوی خود از پیشرفت کشور در این سالها کاستند .

با تشکر سامان از تهران

هیچ نظری موجود نیست: