۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

نیویورک تایمز :جمهوری اسلامی رو به سوی زباله دانی تاریخ دارد


پارس دیلی نیوز:«پیروزی ظریف و براندازانه جنبش سبز این بود که توخالی بودن نظام را به وفادارانش نشان داد که این نظام از اصولی متعالی و مقدس دفاع نمی کند بلکه از مردانی ترسو و بی رحم ساخته شده که به خاطر اعتیاد به قدرت همه چیز را فدا می کنند.»


«مبارزه برای ایرانی نوین»


امروز جمهوری اسلامی در درجه اول، توجه را به مبارزه طلبی های هسته ای خود می کشاند. با این همه، در زیر تابش خیره کننده نشست های بی نتیجه و ادعاهای بلند بالا و ناهنجار درباره توانمند سازی اقتصادی، یک سوال مهم هنوز باقی است: حکومت مذهبی ایران تا چه اندازه پایدار می ماند؟

از دید بسیاری در واشنگتن، جنبش سبز مخالفان حکومت، خاطره ای است پژمرده از موج اعتراض به تقلب در انتخابات،که حکومت اسلامی اگر نگوییم آن را نابود کرد، که دست کم به خستگی کشاند. ولی چنین حسی از پوسته به عمق نمی رود تا به پرسشی اساسی تر بپردازد؛ این که در کشوری چنین سیاست گریز، جنبش مقاومت سبز تا چه اندازه تاب آورده است؟


جمهوری اسلامی یک دولت استبدادی معمولی نیست بلکه سازه ای عقیدتی است و از این دید دگرگون از دیگر استبدادها. چنین حکومتهایی برای توجیه سرکوب و ماجراها و دخالت های خارج از کشور نیاز به توضیح و دلیل تراشی دارند. متولیان مذهبی دولت، شاید دست به خشونت بزنند ولی این کار آن ها قرار است برای پیشبرد هدفی در تاریخ، و برای تحقق برخی آرمان های والا انجام شود. در چنین حکومتی افسرهای یونیفورم پوشیده پلیس یا انتظامی، ماموران لباس شخصی و سپاه پاسداران همه نیاز به پوششی دارند تا ستم خود را در پوششی مغرور و آرمانگرایانه، دست کم برای خود توجیه کنند.


پیروزی ظریف و براندازانه جنبش سبز این بود که توخالی بودن نظام را به وفادارانش نشان داد که این نظام از اصولی متعالی و مقدس دفاع نمی کند بلکه از مردانی ترسو و بی رحم ساخته شده که به خاطر اعتیاد به قدرت همه چیز را فدا می کنند. مرحوم آیت الله حسین منتظری، روحانی مخالف در ماجرای سرکوب خشونت آمیز پس از انتخابات در ژوئن 2009 در بخشی از سخنان خود گفت «جمهوری اسلامی باید بایستد و تکلیف خود را روشن کند که جمهوری است یا اسلامی.» کرِین برینتون در پژوهشهای نخستین خود درباره انقلاب دریافت که خطر، زمانی طبقه حاکم را تهدید می کند که شمار زیاد و بانفوذی از این طبقه باور کنند که قدرت به ناحق در دستان آن هاست و باورهای مایه به قدرت رسیدنشان، احمقانه اند.


از زمان تقلب در انتخابات ریاست جمهوری، همواره جریانی از نخبگان، از میراث انقلابی خود چشم پوشیده اند و از حکومتی گسسته اند که زمانی خود از آن دفاع می کرده اند. در نسل نخستِ انقلابیونی که در آفریدن انقلاب حضور داشتند، رییسان پیشین جمهور، اعضای مجلس و ستون های نظام، از برادری مبارزانه خود با نظام دست کشیده اند. با کاهش روزافزون افراد قشر حاکم، سردمداران جمهوری اسلامی خود را بیش از پیش در جایگاه رهبران اتحاد جماهیر شوروی می یابند. آنان که عمارت به ظاهر چشمگیر خود را از ترور ساخته بودند و در سایه پشته هایی از کشته آسوده؛ آسایشی که معلوم شد تا چه اندازه ناپایدار و غیر قابل اعتماد است.


همچنان که گسست در میان نخبگان حکومت ریشه می دواند، جمهوری اسلامی نیز به رویارویی با اعتراض مردم ادامه می دهد. هدف اصلی هر استبدادی این است که جامعه خود را به کوچکترین اجزاء ممکن تقسیم کند و افراد جامعه را تک تک، تنها و افسرده در برنامه ستم و سرکوب خود قفل کند. اگرچه سبزها ثابت کردند که فناوری قرن بیست و یکم در فرسودن ادعاهای حکومت مطلقه نقش بزرگی ایفا می کند. اما شبکه های اجتماعی رسانه ها از طبقه ملاهای حاکم پشتیبانی می کند و بر دامنه خشم و اعتراض مردم می افزاید. ایران سرزمین توقف کار، تظاهرات دانشجویی و بزرگداشتِ تک نفره وقایع نمادین است. تداوم مخالفت اثرات ویرانگری در رژیم دارد؛ حکومتی که خود را رودر رو با بحران مشروعیتی می یابد که جبران نشدنی است و مبارزه ای که خاموش نشدنی.


جنبش سبز دستاوردهای تاثیرگذاری داشته است: بر نظام شکاف انداخته و از مجادله های خردمندانه، درباره آینده ایران سربلند بیرون آمده است. جنبش سبز همچنین توانسته است بخش بزرگی از مردم را به خود دلبسته کند. ولی باید گفت که هیچ تضمینی برای پیروزی سبزها و شکست استبداد مذهبی وجود ندارد. با وجود این که جمهوری اسلامی رو به سوی زباله دانی تاریخ دارد، ولی هنوز آینده ایران از ستیزه و درگیری خالی نخواهد بود. ایران پس از جمهوری اسلامی شاید برهه ای طولانی از خشونت و حتا تجزیه طلبی قومی را تجربه کند. به جای ادعاهای اسلام گرایانه، شاید استبدادی تازه، این بار از میهن پرستی پارسی سر بر بیاورد. مجموعه تصمیماتی که ایالات متحده و هم پیمانان این کشور می گیرند، در تعیین مسیر قدرت در آینده ایران تاثیرگذار خواهد بود.


این به معنای پایان (تلاش) برای گفتگوی ایالات متحده با ایران نیست. رونالد ریگان با این که از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مطمئن بود ولی قرارداد کنترل تسلیحات با شوروی را به امضا رساند. دستیابی به اهداف مهم امنیتی موجب نشد که ریگان از جنبش همبستگی در لهستان استقبال نکند و یا از گروههای سیاسی مشابه و مخالف رژیم های خودکامه در سراسر اروپای شرقی غافل شود. نکته مهم این است که با راضی کردن ایران به تحویل بخشی از اورانیوم انباشته به خارج، چیستان ایران حل نمی شود. و نه تنها به ارزش ها، که به همان اندازه نیز سود و زیان ما در انتخاب گزینه ها نقش دارد. در دراز مدت، امریکا با پشتیبانی از آنان که فردایی آراسته تر را امید دارند سرگردان نخواهد شد.


رای تاکیه، پژوهشگر ارشد شورای روابط خارجی ایالات متحده است.


از: رای تکیه


در: نیویورک تایمز

مرگ و ننگ بر رژیم جنایتکار جمهوری کثیف اسلامی در تمامیت و کلیتش

هیچ نظری موجود نیست: