پارس دیلی نیوز:سعید ملکپور یکی از قربانیان پروندهسازیهای «سایبری» دستگاههای جمهوری کثیف اسلامی است. دادستان تهران دیروز اعلام کرد که حکم اعدام سعید برای «تایید» به دیوان عالی کشور رفته است. سعید ملکپور از سوی دولت کانادا تبعه این کشور معرفی شده و اگر اتفاقی برای این تبعه بیافتد، تبعات بدی برای جمهوری اسلامی به همراه خواهد داشت. بسیاری نمیدانند که برادرزادههای رئیس قوه قضاییه در کانادا زندگی میکنند و اگر اتفاقی برای سعید ملکپور بیافتد، اعتراضات به حضور «فامیل» قاضی اعظم ممکن است منافع لاریجانیها را به خطر اندازد.
سعید ملکپور وقتی در سال ۱۳۸۷ به تهران میرفت، نمیدانست با چه برنامهای روبرو خواهد شد. سعید را دستگیر کردند و بعدا به اتهام طراحی یک سایت «پورنو» مجبور به اعتراف در سیمای جمهوری ننگین اسلامی شد. در سال ۱۳۸۷، یک شهروند کانادایی دیگر به نام هسین درخشان نیز دستگیر شد که دادستان برایش اشد مجازات را درخواست کرده بود، اما نهایتا به ۱۹ سال و نیم زندان محکوم شد. سعید ملکپور اما توانست به هر طریق ممکن، نامهای را از درون زندان به بیرون ارسال کند که حاکی از اعمال فشار و شکنجه از سوی بازجویان برای پذیرش اتهامهای وارده بوده است.
در حالی که سعید ملکپور و خانوادهاش روزهای سختی را میگذرانند، بر اساس تحقیقات خودنویس، چند نفر از برادرزادههای رئیس قوه قضاییه ایران که مسوول نهایی حکم این تبعه کانادا است، در شهر ونکوور کانادا به سر میبرند. بر پایه یک گزارش، فاضل لاریجانی، برادر رئیس قوه قضاییه که سالها پیش رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در کانادا بود نیز اخیرا سفری به کانادا داشته است. گرچه فامیلهای رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی مسوولیتی در قبال اعدامها و نقض شدید حقوق بشر در ایران و بوسیله قوه قضاییه ندارند، اما میتوانند حامل پیام اعتراضی کاناداییها و کاناداییهای ایرانیتبار به عموی خود باشند. هنوز معلوم نیست آیا شهروندان ایرانی-کانادایی برنامهای برای انتقال اعتراض مدنی خود به اعضای خانواده رئیس قوه قضاییه ایران در کانادا داشته باشند یا نه؟
دکتر زهره افتخاری، همسر سعید ملکپور اینک در کانادا همه تلاش خود را به کار بسته تا از طریق جلب حمایت دولت کانادا برای اعمال فشار به نظام ایران، جان همسرش را نجات دهد. او دیروز ظهر مهمان تلوزیون سیبیسی کانادا. رسانههای کانادایی با جدیت وضعیت سعید را دنبال میکنند.
دیروز همچنین دادستان تهران در باره وضعیت محکومین پرونده سایتهای «پورنو» با رسانههای دولتی و نیمه رسمی گفتگو کرده بود و نام سعید باز مطرح شد. در همین زمینه با خانم افتخاری، همسر سعید ملکپور گفتگو کردهایم.
خانم افتخاری، پرونده«سعید» اینک در چه مرحلهای است؟ دادستان تهران دیروز اعلام کرد که به دیوان عالی رفتهاست.
بله دادستان تهران گفته که حکم برای تایید به دیوان عالی رفته است وسپس خبرگزاری « مهر» آب پاکی را روی دست ما ریخت و گفت « اعدام بانی سایتهای مستهجن».
الان گفته میشود اعضایی از پارلمان کانادا پیگیر وضعیت سعید هستند. شما با کدامیک از نمایندگان پارلمان کانادا درارتباط مستقیم هستید؟
آقای برایان ویلفرد از ریچموند هیل.
دولت کانادا چه موضعی نسبت به این پرونده دارد؟ دولت کانادا چه کاری برای نجات سعید میکند ؟
آقای برایان ویلفرد پیگیر پرونده سعید بوده و با دولت کانادا در تماس دائمی است.
آقای رضا مریدی، نماینده پارلمان استانی به من پیشنهاد یک « تیشن» را دادند که به دست دولت کانادا برسد. ما این پتیشنها را چاپ کردیم، امضاها را جمع کردیم و برای مجلس کانادا فرستادیم. آقای برایان ویلفرد قرار است از تمام نمایندگانی که این پتیشنها را دریافت کردهاند و آن را قبول دارند بخواهد که این پتیشنها را در مجلس بخوانند. خود وزیر خارجه کانادا نیز تا بحال سه مرتبه برای سعید بیانیه صادر کردهاست. ایشان از سعید با عنوان شهروند کانادا با تابعیت دوگانه نام برده است.
با وضعیت فعلی که یک شهروند ایرانی-هلندی اعدام شده است، آیا مساله تابعیت سعید میتواند کمک بهحال او باشد؟
با توجه به اینکه خانم « زهرا بهرامی» را دو روز پیش اعدام کردند و ایشان تبعه دولت هلند بودندو با توجه به اینکه دولت هلند به خانواده وی گفتهبودند امکان ندارد ایشان اعدام شوند و ما در حال مذاکره کردن با دولت ایران هستیم و ناگهان بدون اینکه خبری بدهند ایشان را اعدام کردند، من واقعا نگران شدم. فکر میکنم دولت هلند بسیار محافظهکارانه در این مورد برخورد کرد. هرچند بعد از این اعدام بیانیه دادند و مذاکرات را قطع کردند اما برای خانواده داغدیده فرقی نمیکند. در نامهای که روز گذشته به نخست وزیر کانادا نوشتیم از دولت کانادا خواستیم که صدایشان را قویتر و محکمتر به جمهوری اسلامی برسانید زیرا با توجه به نوع صحبتی که آقای جعفری دولت آبادی کردهاند و خبرگزاریهایی که خبرهای متفاوتی اعلام میکنند و خبر اعدام را منتشر کردند که من شوکه شدم. وقتی مصاحبه خانوادههای مختلف را گوش میکنم که در بیخبری خانواده و وکیل، وقتی که وکیل منتظر حکم دیوان عالی است، عزیزی را میبرند و اعدام میکنند من چگونه میتوانم زندگی کنم؟ این بیخبری شاید یعنی دوباره در حال زیر پا گذاشتن قانونی دیگر هستند و دولت کانادا باید این مسایل را متوجه شود.
فکر میکنید در حال حاضر گروههای مدنی داخل و خارج از کشور با توجه با شرایط سیاسی و قضایی ایران چه میتوانند بکنند تا تاثیری بگذارند و این حکم را لغو کنند؟
صد در صد. ما کمپینهای موفق داشتهایم و بینتیجه هم نبودهاند. کمپین «سکینه آشتیانی» گروههای مختلف با همدیگر کار کردندو تجربهای شد و جان این خانم نجات پیدا کرد، همینطور کمپین«حبیب» که فعلا حکم اعدام متوقف شدهاست. مطمئنا نقش مهمی دارند و من هیچوقت این کمپینها را دست کم نمیگیرم. اما فقط مستمر بودن این فعالیتها مهم است. شاید این دولتهای خارجی رویه ایران را نمیدانند. شاید اکتیویستها باید یک مدل تحلیلی به دولت کانادا بدهند که اهمیت بیانیهها و مصاحبههایی که از سوی دولت جمهوری اسلامی انجام میشود، خطا و یا اشتباه به کار بردن یک کلمه نیست و تنها دنبال این هستند ببینند عکسالعمل جهانی نسبت به آن چیست. اگر ببنند خبری نیست و سکوت است بدشان نمیآید از هر قربانی در ایران درس عبرتی برای دیگران درست کنند. ظاهرا جان آدمها در آن مملکت اهمیتی ندارد، اگر اهمیت داشت خبرگزاری « مهر» با عنوان « اعدام دو بانی سایتهای مستهجن» با روحیه و زندگی افراد بازی نمیکردند. فعالین حقوق بشر باید مسئولین جمهوری اسلامی را درگیر کنند و محکمتر و متحدتر در کنار هم کار کنند تا بتوانند کمپینهای موفق داشتهباشند.
نامهای منسوب به سعید در سایتها منتشر شد و گفته میشد که سعید آن را از داخل زندان نوشتهاست، آیا شما صحت آن را تایید میکنید؟
بله صد در صد. من دست خط سعید را دارم که به دست خانواده رساندند. این اول برای این بود که قوه قضاییه در جریان قرار بگیرد زیرا سعید در انفرادی بود و راه دیگری برای اطلاع رسانی نداشت . اعترافات را هم از تلویزیون پخش کردهبودند و حکم اعدام نیز ظاهرا در همان جلسات به او تفهیم شدهبود، سعید میدید که هیچ مستندی از وی جز اعترافات دروغی که از او گرفتهاند وجود ندارد باید به نوعی صدایش را به بیرون برساند زیرا قاضی که گوشش بدهکار نبود، شاید مرجع بالاتری در قوه قضاییه بخواهد تحقیق کند و کشف حقیقت کند. آثار شکنجه هم که بود هم از لحاظ جسمی چه از لحاظ روحی. کسی گوش نکرد. به نامههای ما توجهی نکردند به نامه سعید هم توجهی نکردند و من چون سکوت و بیتفاوتی آنها را دیدم ، نامه را سر گشاده منتشر کردم تا فعالین حقوق بشر و مردم بفهمند که کسی را که جلوی صدا و سیما میآورند که حرفهایش درست نیست. گاهی فقط پای شکنجه جسمی خود انسان است اما وقتی پای خانواده وسط میآید بعید میدانم کسی بتواند مقاومت کند و به هر جفنگی و مزخرفی اعتراف نکند.
آیا این مساله که با سعید ایمیلی تماس گرفتهبودند که در تهران با وی ملاقات کنند را شما تایید میکنید؟
نه. برنامه رفتن ما به ایران را من و سعید با هم ریختیم ویک قسمتی هم با برنامه من هماهنگ شد. من دانشجوی دکترا بودم و مسئولیتهایی داشتم که باید انجام میدادم و دوست داشتیم وقتی به ایران میرفتیم با خانوادههایمان همراه باشیم. سعید سه هفته زودتر از من رفت و آن روز که سعید را گرفتند او رفته بود تا برای من وقت دندانپزشکی بگیرد.
امروز من ایمیلی از یکی از دوستان سعید گرفتم که او هم مثل سعید برنامه نویس کامپیوتر است. او نوشته که اطلاعاتی دارد که میتواند به سعید کمک کند. درست در روزی که سعید دستگیر میشود سعید در [یاهو]مسنجر آن لاین میشود و شروع به صحبت با او میکند که این دوست میگوید من به لحن و صدای او مشکوک شدم. شماره ایشان را میگیرند و وقتی تماس میگیرد دوست سعید به انگلیسی جواب او را میدهد و متوجه میشود او سعید نیست و بعد میفهمد کسی که پشت یاهو مسنجر سعید بوده، خود سعید نبوده.
هرچقدر شفاف تر باشیم واطلاع رسانی بیشتر باشد کار آنها سختتر میشود، من چیزی ندارم پنهان کنم و سعید هم همین طور. ظاهرا من باید مثل سربازان گمنام امام زمان صاحبان سایتها را یکی یکی پیدا کنم تا بگویم این صاحب سایتها هستند شوهر من را ول کنید. ظاهرا اینگونه توقع میرود از خانواده یک زندانی بیگناه به دنبال جمع آوری مدرک باشد.
۱۲ بهمن ۱۳۸۹ خودنویس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر