۱۳۸۹ بهمن ۱۲, سه‌شنبه

خمینی کثافت دجال گور به گور شده از زیر درخت سیب تا پشت بام مدرسه علوی


پارس دیلی نیوز:کوروش از تهران: تصویر آشنایی است؛ مهماندار مرد لاغر اندامی است که به خمینی کثافت کمک می کند تا از پله های هواپیمای ایرفرانس آهسته و آرام پایین بیاید و خمینی دجال گور به گور شده پس از دادن وعده هایش در پاریس جهت برقراری آزادی قدم به خاک ایران می گذارد.

خمینی کثافت لعنتی البته در همان داخل هواپیما با گفتن این که هیچ احساسی از بازگشت به ایران ندارد خصومت ذاتی اش با ملیت ایرانی را به وضوح نشان داد که چاپلوسان و متملقان سعی کردند از «هیچ» خمینی گور به گور شده دجال همه چیز بسازند و او را یک عارف فارغ از دنیا جا بزنند.

میلیونها تنی که در تهران بی صبرانه منتظر ورود خمینی کثافت بودند فکر می کردند این مرد روحانی برای آنها خیر و برکت به همراه آورده است. آن میلیون ها تن با خود می اندیشیدند خمینی کثافت برایشان آزادی و عدالت آورده است و او معنویت و اخلاق را در ایران گسترده خواهد داد.

خمینی دجال گور به گور شده کارش را با خونریزی در همان پشت بام مدرسه علوی آغاز کرد و به شکل ملموسی نشان داد در نظام تازه تاسیس او اثری از عدالت و اخلاق وجود نخواهد داشت.

خمینی لعنتی، مردی که معترض بود و در سالهای 41 و 42 به رژیم سلطنتی ایراد می گرفت که چرا معترضین را به تبعید می فرستد، آمد و خود، معترضین را به گورستان فرستاد.

خمینی دجال کثافت از همان روزهای نخست در حالی که در برابر ملت فروتنی می کرد و خود را خادم ملت می نامید در خفا جلادان را احضار می کرد و به آنها می گفت «بکشید» معطل چه هستید «بکشید»، مبادا توصیه بپذیرید مبادا در اعدام و تیرباران دست تان بلرزد.

خمینی قاتل جنایتکار در حالی که در نوفل لوشاتو وعده جمهوری ای بالاتر از جمهوری فرانسه را به مردم داده بود در تهران به مردم ولایت فقیه تحویل داد و در حالی که زیر درخت سیب با لحنی ترحم برانگیز از نقض حقوق بشر در رژیم پهلوی می نالید در تهران حقوق بشر را ساخته دست اجانب معرفی کرد.

در حالی که در پاریس ادعا می کرد روحانیون شغل شان چیز دیگریست و هرگز وارد مناصب سیاسی نمی شوند در تهران بالاترین اختیارات را برای ولی فقیه در نظر گرفت اختیاراتی که حتی قویترین شاهان تاریخ ایران هم از آن برخوردار نبوده اند

در آن ایام تنها خمینی کثافت نبود که به تحمیق مردم می پرداخت؛ یارانش ،سخنگویانش در چهار گوشه ایران هرشب مردم را به آرامش و پیروی از خمینی دجال فرا می خواندند، از صادق قطب زاده گرفته تا همین دکتر یزدی.

او با سخیف ترین واژه ها مخالفان خود را از میدان بیرون کرد؛ طرفداران دمکراسی را طرفداران فحشا نامید؛ کسانی از ملی گرایان را که به قانون خشن و غیر انسانی مجازات اسلامی انتقاد داشتند مرتد و خارج از دین نامید؛ مارکسیست هایی را که به او برای رسیدن به قدرت کمک کردند قتل عام کرد.

به منتظری یار دیرین خود توهین کرد و او را ساده لوح نامید؛ متخصصان ایرانی را بی ارج و زمینه فرار مغزها را فراهم ساخت؛ به شرق و غرب عالم توهین کرد و نام ایران را لکه دار نمود؛ از همه مهم تر روحیه "سازندگی" و "نشاط ملی" را از ایرانی گرفت و ایرانیان را بی غرور کرد؛ آینده اکثریت نسل جوان را تباه نمود؛ از اسلام چهره ای خشن، اجباری و کریه ارائه داد؛ اعتماد و صمیمیت بین مردم را از بین برد؛ در زمینه اقتصادی فقر و شکاف طبقاتی را نهادینه نمود؛ دادگستری مدرن ایران را ویران ساخت و محاکم عقب مانده شرع را جایگزین آنها کرد؛ بین مردم اختلاف ایجاد نمود و مردم را به "بسیجی" و "غیر بسیجی" تقسیم کرد.

6 سال جنگ با عراق را ادامه داد و خسارتهای جبران نشدنی به کشور زد و با گروگانگیری برای همیشه ایرانیان را شرمنده ساخت.

امروز نه تنها ایران نسبت به سال 57 هیچ رشدی نکرده بلکه حتا از زمان پیش از مشروطه هم عقب تر است.

استقلال این نظام نیز مفهومی جز درگیری با جهانیان و دهن کجی به هنجارهای بین المللی نداشت و ندارد. از وعده شیرین آزادی تنها نام یک میدان باقی مانده است.

آری، خمینی گور به گور شده کثافت این بنیانگذار مکتب دروغ بود که افرادی مانند صادق خلخالی و اسدالله لاجوردی و محمدی گیلانی را به جان مردم انداخت و محصول این لجنزار، امروز خامنه ای و احمدی نژاد هستند.

میلیونها تن در 12 بهمن سال 57 گمان می کردند خمینی دجال خونخوار یک پدر معنوی و حتی یک قدیس است که برای ایران آزادی و اخلاق به ارمغان آورده؛ اما مردی که قدم به خاک ایران می گذاشت انسانی سرشار از کینه و نفرت بود که برای تسویه حساب می آمد؛ خمینی هندی زاده می خواست از کلیه دستاوردهای مدرنیته عصر پهلوی انتقام بگیرد. اثرات مخرب خمینی دجال برای فرهنگ ایران از اثر اسکندر، چنگیز خان مغول و تیمور هم بیش تر است.



کوروش از تهران

هیچ نظری موجود نیست: