۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

یاد پادشاهان میهن پرست پهلوی را گرامی می داریم









چهارم و پنجم مرداد ماه هرسال، به یادمان می آورند که سالروز فقدان رضا شاه کبیر و محمد رضا شاه می باشند؛ به یادمان می آورند که این دو سرباز فداکار و عاشق ایران، چه تلاشهائی برای پیش بردن کشور به سوی توسعه های همه جانبه نمودند؛ و برای اعتلای مام میهن از کجا شروع کردند و تا به کجا ادامه دادند.وقتی رضا شاه کبیر عنان اختیار ایران را در دست با کفایت خودش گرفت؛ در هر گوشه ای از سرزمینمان، خانها و ملاکان بزرگ برای خودشان حکومت ملوک الطوایفی راه انداخته بودند. در تمامی این سرزمین پهناور، یک راه شوسه که مردم به راحتی از شهر یا روستایشان، به جائی دیگر رفت و آمد بکنند وجود نداشت. بیماریهای واگیردار، که خطر مرگ و نابودی مردم ایران را به همراه داشتند؛ در سراسر کشور قربانی می گرفتند و مردم را به نیستی می کشاندند. یک بانک سراسری و دولتی نداشتیم. دانشگاهمان فقط همان مدرسه دارالفنون،
که با همت بزرگمرد دیگری از خطه ایرانزمین، همچون امیر کبیر دائر گشته بود.آب مورد مصرف مردم، از جویهای آلوده و متعفن به خانه هایشان می رسید. استبداد قجری همه استعدادهای ایرانیان را، به تباهی کشانده بود. و هزاران مورد کوچک و بزرگ دیگر که در این مختصر نمی گنجد.همه این معضلات اجتماعی را داشتیم، ولی مدیر مدبری که به حل کردن آنها و از میان بردنشان کمر همت و مردی ببندد را نداشتیم. با توجه به حادثه جنگ جهانی دوم، قحطی و نبودن امکانات در کشور بیداد می کردند؛ قوت لایموت مردم که نانشان بود، تشکیل می شد از یک تکه خمیر آجری چهارگوشه، که هم به فتیر بیشتر شباهت داشت تا نان، و هم در درونش به غیر از مواد اولیه تهیه نان، اشیائی که بهترینش تکه های چوب و حشرات مرده بودند در خود انباشته داشت. همین نان غیر قابل خوردن را نیز مردم، دست کم یک نصفه روز در صفهای طویل می ایستادند تا بتوانند بخرند و بر سر سفره خانواده شان بگذارند!طبیبان کشور هم عده ای حکیم باشی بودند، که با آگاهی از خواص گیاهان عطاری، به درمان بیماریهای مردم دردمند می پرداختند.بسیاری از کمبودهای کشور، که بخشی از آنها در اینجا گفته شد؛ توسط اندیشه های میهن پرستانه رضا شاه کبیر از سر راه زندگانی مردم حذف گردیدند. تلاش جهت برطرف نمودن تمامی این مشکلات، یا قسمتهای مهم آن، نیاز به جدیت کامل داشتند که مردم را از چنان مصیبت هائی برهانند. در آن شرائط بحرانی، اگر نگوئیم که همه آن موقعیت های نامساعد، بخش زیادی از آنها با درایت رضا شاه بزرگ برطرف شدند و چهره ایران را دگرگون ساختند. سخت گیریهای او اگر نبود؟ هیچیک از مشکلات بالا مضمحل نمی گردید و فرزندان مردم کشورمان، به جای نشستن بر روی نیمکت های مدرسه هایشان، هنوز در مکتب خانه چهارزانو روبروی آخوند مکتبدار می نشستند تا بیاموزند!همه این نابسامانی ها در حدی که توان و امکانات آن دوران اجازه می دادند؛ حل گشته و از سر راه مردم برداشته شدند. اما بعدها مردم نادان جامعه، جدیت های آن پادشاه بزرگ را، به دیکتاتوربودن و سلطه طلبی وی تعبیر نموده و ناسپاسی را پیشه خود ساختند.کاری که در زمان فرزند خلف او محمد رضا شاه پهلوی نیز،از سوی مردمی که یا فریب خوردن از دشمنان ایران، و با پوشیدن لباس مخالفت با پادشاه ایران، چشم بر روی حقایق موجود بستند و همه ی کوششهای پادشاه فقید را کتمان نمودند. آنها کم و کاستی ها ونارسائی های پدید آمده از عواقب آن جنگ جهانی را، با ناسپاسی هایشان ادامه دادند وشاه میهن پرست ایران را، رنجانده و ناگزیر به ترک وطن نمودند.کسانی که با فریب خوردن از آن دیگر کشورهائی، که صدها سال در آرزوی دست یابی به ایران بوده اند؛ ندانستند که آن جهانخواران، می خواستندکه توسط بخش بی خرد جامعه، ملتی را از داشتن چنان شاهان میهن پرستی محروم ساخته، وبا به وجود آمدن هرج و مرج های همه جانبه اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی،وضعیت ایران را در حدی تضعیف بکنند؛ که آرمان دیرینه خودشان را تحقق ببخشند.مزدورانی که فریب آن جهانگشایان حرفه ای را خوردند و بلای این انقلاب سیاه را بر سر مردم آوردند؛ اکنون اگر دلخوش هستند که بانی چنین افتضاح تاریخی شده اند؟ بروند بر خردو دانائی خویش شک نموده و برای بهبودی مغزهایشان، از روانپزشکان استمداد بجویند.این نابخردان، آنهائی را که یاور ملتشان بوده و برای رشد و توسعه ایران به سوی مدرنیته و همزمانی با سایر کشورهای جهان دل می سوزاندند را بردند؛ به جایش مشتی بنجل فناتیک متحجر قرون وسطائی را، در میهنمان دولتمرد و حاکم و رهبر نمودند! باید به هر دین و مسلکی که گرایش و ایمان دارند؛ نزد خالقشان بروند و از آن کرده سراسر اشتباه و نابخردی که نمودند؛ درخواست عفو و بخشودگی بکنند. چرا که ملت شریف ایران بر آن نیست، که با رفتن بلبل از گلستان میهنش، و آمدن زغن های بدخوان به این گلستان، خودشان را به نادانی بزنند و ازبانیان ستمهائی که می کشند آزرده خاطر نباشند!



تابستان 1390 هلند

محترم مومنی روحی


هیچ نظری موجود نیست: